خبرگزاری ایمنا- گروه سیاسی- به نقل از شهروند. فائزه هاشمی دومین دختر اکبر هاشمیرفسنجانی، در مصاحبه ای با روزنامه شهروند از مسائل خانوادگیاش که همیشه پرحاشیه بوده و سوالها درباره آنها بسیار، تا فعالیتها و دغدغههایش درباره زنان سخن گفته است. او گفته هنوز که هنوز است عفت مرعشی، مادرش درباره نوع حجابش به او تذکر میدهد، گفته دلش برای پدر تنگ شده اما برای او گریه نمیکند و اینکه دوست داشت برادرش محسن، شهردار تهران شود. او معتقد است مرزشکن نیست و البته از هیچکدام از کارهایش هم پشیمان نیست؛ و حرفهای بسیار دیگر .بخشهایی از این مصاحبه را در ادامه می خوانید:
دختر آقای هاشمیبودن سخت است؟
چه زمانی؟ الان یا قبلا؟ چون میدانید دیگر، دوران ما به بخشهای مختلف تقسیم میشود؛ قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، قبل از احمدینژاد، بعد از احمدینژاد. ما مقاطع تاریخیای داریم که زندگیمان به آنها وابسته است.
کلا؛ هم قبل از فوت ایشان هم بعد از آن.
در زمان حیات آقای هاشمی، دختر او بودن نه تنها سخت نبود، بلکه خوب هم بود؛ یعنی مشکلی به دلیل دختر آقای هاشمیبودن نداشتم، بهخصوص از وقتی که فعالیتهای اجتماعیام را شروع کردم مثل ورزش و حقوق زنان و...؛ معتقدم که همه اتفاقات مثبتی که آن دوران افتاد به دلیل دختر آقای هاشمیبودن بود. یعنی به خاطر وجود ایشان من حمایتهای زیادی در مجموعه دولت و بیرون آن داشتم؛ مثلا وقتهایی که به استانها میرفتم و با امام جمعهها و استانداران ملاقات و درباره ورزش زنان صحبت میکردیم، خب همه اینها اگر من دختر آقای هاشمی نبودم، طبعا انجام نمیشد، این دیدارها صورت نمیگرفت و بعد هم تحتتأثیر این گفتوگوها یکسری سیاستها شکل نمیگرفت. بنابراین در کل در آن زمان نهتنها دختر آقای هاشمیبودن سخت نبود که فرصت هم بود؛ بهخصوص اگر بتوانی از آن فرصتها استفاده کنی. البته من از همه کارهایی که کردم هیچوقت منفعت شخصی نبردم، تمام این سالها حتی یک ریال حقوق نداشتم.
گفتید قبل از فوت آقای هاشمی، دختر او بودن سخت نبود؛ ولی اینطور که از کلام شما پیداست، الان قضیه فرق کرده است. چرا؟
الان دو بخش دارد؛ یکی محبت مردم است که واقعا فوقالعاده است و من امیدوارم ما بتوانیم لایق محبتشان باشیم. یک بخش دیگر اتفاقهای منفی است. ما دو موضوع را از آقای هاشمی به ارث بردیم؛ یکی محبت مردم و یکی مزاحمتهایی که برای او ایجاد میشد و آنها نصیب ما هم شده است.
الان چه مزاحمتهایی هست مثلا؟
خب مثلا اینکه پنج نفر از اعضای خانواده ما ممنوعالخروج شدهاند، یا مرتبا به دادگاه احضار میشویم. خب قبلا من آنقدر پرونده نداشتم؛ قبلا کموبیش داشتم ولی در چهار پنج ماه گذشته مدام احضاریه میفرستند که وقتی میرویم عمدتا گزارشهای کذب است و واقعیت ندارد و به نظر هم میرسد که این ماجرا میخواهد ادامه پیدا کند و تمامی ندارد. البته این را هم سخت نمیدانم؛ سرشت زندگی ما انگار همین است، انگار توی خونمان است. جزیی از زندگی ما شده و به آن عادت کردهایم.
الان دقیقا چندوقت است که ممنوعالخروج شدهاید؟
من در ٢٦ اردیبهشت امسال ممنوعالخروج شدم.
خانم هاشمی میخواهم بدانم نظر آقای هاشمی درباره مسأله حجاب زنان خانوادهاش چه بود؟ مثلا دختران آقای بهشتی همین اخیرا گفتند که به دخترانش میگفته من حتی به شما نمیگویم که روسری سرتان کنید یا چادر سرتان کنید آقای هاشمی اگر شما انتخاب دیگری برای حجاب داشتید، با شما مخالفت میکردند؟
بعید میدانم، هیچوقت یادم نمیآید که بابا برای ما اجبار اینجوری گذاشته باشد، ما هم بچههایی نبودیم که راه دیگری برویم، شاید اگر میرفتیم، اجبار میشد.
مثلا برای شما پیش نیامد که با حجاب مخالفتی کنید و بگویید که به حجاب اعتقادی ندارید؟
نه، من حجاب را به صورت سنتی و بدون هیچ تحقیقی انتخاب کردم و با حجاب برای خودم مشکلی نداشتم و ندارم.
شما با ازدواج موقت موافق هستید؟
من موافقم البته به شرطی که قانون آن درست باشد و حقوق زنان ضایع نشود و باید فرهنگ آن نیز ایجاد شود، چون چیزی است که ممکن است برای خیلی از افراد جانیفتاده باشد.
به چه دلایلی با ازدواج موقت، موافق هستید؟
دلیلش آن است که بهگونهای ساماندهی همین رابطه دوستدختر و پسری است. یعنی دوستدختر و پسری که ما الان میبینیم و آن را مناسب نمیدانیم و ازدواج موقت در واقع همان است. شاید یکی از دلایل آمارهای بالای طلاق در شرایط کنونی، این است که دختر و پسرها بدون شناخت دقیقی با هم ازدواج میکنند. ازدواج موقت زمینهای است که همدیگر را بیشتر بشناسند و یکجوری جایگزین این روابط دختر و پسری خارج از قاعده و قانون است. حالا ما چون مسلمان هستیم، با صیغه مشکل ندارم. من با ازدواج موقت برای مجردها موافقم و نه ازدواج مجدد.
ولی در بسیاری موارد صیغه برای افراد متأهل است و مردان متأهل از آن استفاده میکنند.
نه، نه. من آن را رد میکنم. این سوءاستفادهای است که این مردان میکنند و غیراخلاقی است و به نوعی فسادآفرین. جامعه را ناامن میکند و باعث اختلال در خانواده است. به نظرم ظلم به زن است.
عفت خانم هنوز خاطراتشان را مینویسند و قرار نیست دوباره منتشر شود؟
بله، هر روز مینویسد و جلد دوم آن قرار است منتشر شود.
شما هم هر روز مینویسید؟
بله، از زمانی که نماینده مجلس شدم، خاطراتم را مینویسم.
این عادتی است که از پدرتان به شما رسیده، درست است؟
بله، همه اعضای خانواده ما خاطرات مینویسند. من ٢١سال است خاطراتم را مینویسم؛ ولی به انتشارش نمیتوانم فکر کنم، چون خیلی از آنها حتما برای چاپکردن ممنوع است.
از خاطرات آقای هاشمی، خاطره منتشرنشدهای نیست که شما بخواهید منتشرش کنید؟
خاطرات تا سال ٧٣ قبل از فوت ایشان چاپ شده، بعد از این هم همین روند ادامه پیدا میکند. از آنجا که محسن مسئول انتشار این خاطرات از ابتدا بود، او نظرات بابا را بهتر میداند که چگونه این روند ادامه یابد که با سیاستهای بابا هماهنگ باشد.
خانم هاشمی همانطور که احتمالا شاید تا به حال به شما گفته شده باشد، شما را یک زن مرزشکن میدانند؛ از همان ماجرای دوچرخهسواری و همه فعالیتهای بعدش.
من اول این مرزشکنی را توضیح دهم. من خودم را مرزشکن و ساختارشکن نمیدانم، چون هرگز چنین هدفی نداشتهام، بلکه خودم را فردی طبیعی میدانم که در قالب کلیشههای تحمیلی قرار نگرفته است. من رفتار کلیشهای را دوست ندارم؛ مثلا یکی از این مسائل روسری است، از همان اول روسری رنگی میپوشیدم. اعتقادم این است که آدمها باید خودشان باشند، اینکه برای ما کلیشههای غیرمنطقی را ایجاد کنند و بعد بگویند عرف است، این را قبول ندارم. همین «خودبودن» باعث شده که چنین تلقیای ایجاد شود. هرگز سعی نکردم تابویی را بشکنم ولی همیشه سعی کردم خودم باشم و برای این کار جنگیدهام. این خودبودن بعضی اوقات با تابوهای مصنوعی و تحمیلی ایجادشده همخوانی ندارد؛ مثلا من حجاب دارم ولی روسریام رنگی است، لباس زیر چادرم رنگی است یا مانتو زیر چادر نمیپوشم. شلوار جین به پا میکنم. قبل از انقلاب هم همینطور بودیم. ما تازه به انقلاب و اسلام نرسیدهایم. مسلمانشده پس از انقلاب و انقلابی پس از انقلاب نیستیم که از پاپ هم کاتولیکتر باشیم. برای منافع ایمان نیاوردیم و انقلابی نشدیم. زمانی که انقلابیبودن هزینه داشت، خانواده ما انقلابی و مبارز بود و نه حالا. انقلابیبودن منافع میآورد. اعتقاد دارم مردم هم باید خودشان باشند و نباید انتظار این باشد که آنطور که ما میخواهیم باشند. این توصیه دین ما است که ریا نداشته باشیم.
شما گفتید که از عملکرد خودتان راضی بودهاید. میخواهم بدانم یعنی هیچ فعالیتی نیست که شما از انجام دادنش پشیمان باشید؟
به هر حال هر کسی اشتباهاتی دارد. نمیتوانم بگویم همیشه درست عمل کردهام ولی از عملکرد کلان و کلیام نه پشیمان نیستم.
یکی از شایعاتی که درباره شما مطرح است، این است که گفته میشود زنان خانواده آقای هاشمی مارکپوش هستند و در سفرهای خارجیشان مارکهای زیادی خرید میکنند، همینطور است؟
نه، اینطور نیست. البته اگر مارکی باشد که قیمتش در حراج حسابی ارزان شده باشد، حتما میخرم ولی اصراری هم به مارکپوشی ندارم.
چرا ارزان؟ شما که پولش را دارید.
نه، آنقدر هم پول نداریم. حالا خوب است بعد از فوت بابا خیلیها آمدند خانه و زندگی ما را دیدند. واقعا آنقدر هم پول نداریم که بتوانیم مارکپوشی کنیم. من خودم آنقدر پول ندارم، اعتقادی هم به مارکپوشی ندارم، دنبالش هم نیستم. در خارج هم اگر حراج باشد، گاهی میخرم. ما پولداریم ولی پولدار معمولی جامعه.
سوال آخر این بخش باز هم درباره پدرتان است؛ دلتان برای آقای هاشمی تنگ شده است؟
بله، حتما تنگ شده؛ مگر میشود نشود؟
هنوز هم در خانهتان کسی برای فوت ایشان گریه میکند؟
بله، فاطی هنوز گریه میکند؛ ولی من وقتی درباره بابا حرف میزنم، گریه نمیکنم، شاد میشوم. خاطراتم را که میگویم، برایم شادیآور است.
حرف از فضای مجازی شد، شما گفتید اینقدر فضای مجازی پر از رسانه است که احساس نمیکنید نبود روزنامه زن خللی را ایجاد کند. چرا در فضای مجازی نیستید؟
چون من موبایل ندارم.
چرا ندارید؟
چون وقتی موبایل داشته باشی، باید پاسخگو باشی و زمان زیادی از روز را از دست میدهی. همیشه پیدایت میکنند. معتقدم موبایل ١٠درصدش خدمت است و ٩٠درصدش آزار.
هیچوقت تلفنهمراه نداشتهاید؟
وقتی نماینده مجلس بودم و بعد که به انگلیس رفتم، داشتم ولی بعدش نه.
شما جایی گفته بودید که آقای هاشمی خود زنان را در پیشرفتنکردنشان مقصر میدانند.
من همیشه به بابا میگفتم چرا ما زن وزیر نداریم، عضو زن مجمع تشخیص یا رئیس زن دانشگاه و خیلی از سمتهای دیگر را نداریم. جواب ایشان این بود که خود زنان به زنان رأی نمیدهند، شما چه انتظاری دارید؟ میگفت اگر شما به خودتان رأی بدهید الان همه مجلس زن بودند. حرف درستی هم بود ولی البته من جوابی هم به ایشان میدادم و میگفتم خب چرا زنان به زنان رأی نمیدهند؟ چون زنها هم را نمیشناسند. هر کس که در رسانههاست، معمولا مردم آن را میشناسند و به او رأی میدهند و رسانهها نیز پر است از صدای مسئولان که عمدتا مردان هستند. یا مثلا من چرا توانستم به روایتی رأی دوم و به روایتی رأی اول تهران را در مجلس پنجم بگیرم؟ برای اینکه من در آن زمان به دلیل ورزش زنان در رسانهها مطرح بودم. بعد هم موضوع دوچرخهسواری مطرح شد و مردم اسم من را زیاد شنیدند.
نظر آقای هاشمی درباره وزیر زن چه بود؟ موافق بودند با این موضوع؟
وقتی ایشان با سهمیه حضور زنان در سیاستهای کلان انتخابات موافق شدند، فکر میکنم با وزیر زن هم موافق بودند.
فکر میکنید اگر ایشان هنوز در قید حیات بودند، بحث وزارت زنان را با مقامهای بالاتر رایزنی میکردند؟
نمیدانم. نمیتوانم در اینباره اظهارنظر دقیق کنم.
زمانی که مسأله شهردارشدن آقای محسنهاشمی پیش آمد، شما دوست داشتید که او شهردار شود؟ نظر خانواده چه بود؟
مامان دوست نداشت که محسن شهردار شود. مامان البته دوست نداشت بابا هم رئیسجمهور شود. ولی من فکر میکنم بین کاندیداها، محسن گزینه مناسبی برای شهرداری بود و فکر میکنم مردم به شهردارشدن محسن رأی دادند. این موضوعی است که اینروزها زیاد میشنوم.
یعنی از آقای نجفی هم محسن هاشمی را مناسبتر میدانید؟
فکر میکنم سوابق اجرایی و کاری محسن در این حوزه بسیار متفاوت است؛ امیدوارم فکر نکنید چون برادرم است اینطور میگویم. درنهایت این اعضای شورای شهر هستند که باید خودشان تصمیم بگیرند که گرفتند.
شما خودتان را فمینیست میدانید؟
من خودم را فمینیست به معنی برابری حقوق زنان و مردان میدانم.
خب مگر معنای فمینیسم، موضوعی غیر از این است؟
خب خیلیها آن را زنسالاری معنا میکنند. فمینیسم مثل هر مکتب دیگری رادیکال و میانهرو و محافظهکار دارد. بنابراین اگر فمینیسم را مکتبی برای برابری حقوق زنان و مردان بدانیم، بله من یک فمینیست هستم.
نظر شما