به گزارش ایمنا، نام خانوادگی او سادات آل احمد است. پدربزرگ او سید محمد تقی اورازانی طالقانی از اهالی طالقان بود که در تهران سکونت گزید. او از شاگردان شیخ مرتضی انصاری بود که از برخی استادان حوزه علمیه نجف نیز اجتهاد داشت و سال ها در تهران، به اقامه نماز جماعت و اداره یک محضر شرعی اشتغال داشت. پدر جلال آل احمد، سید احمد حسینی اورازانی طالقانی علاوه بر اداره محضر شرعی پدر، در دو مسجد پاچنار و لباسچی تهران نماز جماعت اقامه می کرد. مادر وی هم امینه بیگم اسلامبولچی خواهرزاده آقا بزرگ تهرانی صاحب الذریعه بود. علاوه بر پدر بزرگ و پدر، برادر بزرگتر جلال، سید محمد تقی و یکی از دامادهای خانواده، لباس روحانیت به تن داشتند. جلال در این محیط مذهبی که کم وبیش در آثارش «دید و بازدید» و «سه تار» منعکس کرده است، پرورش یافت و در سنین شش تا هفت سالگی به خلعت عبا و عمامه نیز آراسته گردید.
او تحصیلات ابتدایی را از سال ۱۳۰۸ تا۱۳۱۴ در دبستان های کمالیه و ثریا به پایان برد. داستان گلدسته ها و فلک از مجموعه داستان های کتاب پنج داستان به بیان احوال و رفتار دوران تحصیل او در دبستان ثریا می پردازد. او پس از پایان دوره ابتدایی، به اجبار از سوی پدر روانه کار در بازار تهران شد. زیرا سید احمد با ادامه تحصیل او در مقاطع بالاتر مخالف بود و بیم آن داشت که مبادا مدارس دولتی، فرزندش را از راه دین و حقیقت دور کند. هم چنین می خواست از جلال، جانشینی برای مسجد و منبرش بسازد. او همزمان با کار در بازار، پنهان از چشم پدر از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۹ به تحصیل در دبیرستان های دانش و تدین پرداخت و پس از آن در دوره شبانه مدرسه دارالفنون ثبت نام کرد. روزها کار ساعت سازی، بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و از این قبیل کارها و شبها درس، و با درآمد یک سال مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کرد.
در سال ۱۳۲۲ دیپلم ادبی گرفت. هم زمان دروس طلبگی هم می خواند، آنگاه از سوی پدر برای تکمیل تحصیلات حوزوی روانه نجف شد. جلال که قصد داشت از این فرصت استفاده کرده به منظور آموختن دروس جدید از راه خرمشهر، بصره، نجف و بغداد روانه بیروت شود، در نجف نزد برادر، سیدمحمد تقی ماندگار شد. پس از سه ماه، کله خورده و کلافه و از برادر و پدر روی گردان از راه خانقین و کرمانشاه به ایران بازگشت، در حالیکه از برخی عقاید دینی اش دست شسته بود و دیگر در رفتارهای او، برای حفظ و اجرای آموزه های اخلاقی-دینی خود و خانواده اش میلی دیده نمی شد. جلال آل احمد خود سبب اصلی این تغییر رفتار را، سخت گیری های مذهبی پدر می داند.
پس از بازگشت به ایران تحصیلات خود را با ورود به دانش سرای عالی دانشکده ادبیات دنبال کرد و در سال ۱۳۲۵ از آن مرکز در رشته ادبیات فارسی لیسانس گرفت. او دوره دکتری ادبیات فارسی دانشگاه تهران را در سال ۱۳۳۰ پیش از آن که از رساله خود با عنوان قصه هزار و یک شب دفاع کند ناتمام گذاشت. هم زمان به نوشتن روی آورد و در ۱۶ تیر ۱۳۲۶ به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به عنوان دبیر به تدریس در دبیرستان های حومه تهران و هنرستان موسیقی پرداخت و یک سال هم مدیر دبستان صفا و مدرسه فرهنگ شمیران تهران بود.
طی سال های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳ مشاور تعلیمات متوسطه در وزارت فرهنگ و بعد تا آذر ۱۳۴۵ دبیر دانش سرای عالی بود، آنگاه اخراج شد. چندی بازرس آموزش و پرورش شد و از پایان اسفند ۱۳۴۶ تا خرداد ۱۳۴۷ به تدریس ادبیات فارسی در دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران پرداخت و بعد، از سوی ساواک ممنوع التدریس شد. آخرین شغل دولتی جلال آل احمد، تدریس ادبیات در کلاسهای شبانه دانش سرای عالی بود که در پایان مرداد سال ۱۳۴۸، نیز از آن کار ممنوع شد. به ظاهر چندی هم در دانش سرای مامازن و هنر سرای نارمک تدریس کرده است.
جلال آل احمد زندگانی خویش را پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۲ تا واپسین سال های حیاتش به چهار دوره تقسیم می کند. ابتدا او از آن هنگام که انجمن اصلاح را شکل می دهد و در سال ۱۳۲۳ به حزب توده می پیوندد، تا نیمه دوم ۱۳۲۶ که از حزب توده انشعاب کرده و پس از چندی از حزب سوسیالیست توده ایران نیز انصراف می دهد، با عنوان دوره نخست فعالیت سیاسی خویش یاد می کند. سپس تا سال ۱۳۲۹ که آنرا دوره سکوت می خواند، از فعالیت سیاسی فاصله گرفته و به خلق آثار داستانی و ترجمه ای از نویسندگان فرانسوی می پردازد و با سیمین تاج دانشور در سال ۱۳۲۹ ازدواج می کند. سیمین دانشور در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی به همسرش کمک شایانی می کند. در دوره سوم با قضیه ملی شدن صنعت نفت و ظهور جبهه ملی و دکتر مصدق از نو به دنیای سیاست رو می آورد و به فعالیت در احزاب همسو با جبهه ملی می پردازد و هدایت نشریات حزبی مختلفی را نیز به عهده می گیرد. با بروز اختلاف میان او و برخی از رهبران حزب، در آغاز سال ۱۳۲۲ سیاست را بوسیده و کنار می گذارد و بدین گونه دوره سوم را پایان می بخشد. پس از آن دوره چهارم زندگی فعال خویش را به عنوان دوره سکوت اجباری مجدد آغاز می کند و به ظاهر تا زمان مرگ آن را تداوم می بخشد. جلال این دوران را فرصتی برای به جد در خویش نگریستن و به جستجوی علت آن شکست ها به پیرامون خویش دقیق شدن می شمارد.
داستان نویسی، نگارش مقاله و ترجمه آثار از نویسندگان خارجی، به همراه سفرهای داخلی که نتیجه آنها تنظیم و انتشار چند تک نگاری اجتماعی بود، از جمله فعالیت های او در این دوره است. هم چنین سفر به اروپا، شوروی، امریکا و اقامه مناسک حج تمتع، در کنار نگارش و انتشار «غربزدگی» و انتشار بخشی از «در و خیانت روشنفکران»، از دیگر اقدامات جلال آل احمد است. البته باید افزود که او در این دوران همکاری و همفکری فراوانی نیز با خلیل ملکی و هواداران وی داشته است. از دیگر آثار معروف جلال آل احمد نیز می توان به کتاب «مدیر مدرسه» اشاره نمود.
سرانجام جلال آل احمد پس از نزدیک به سه دهه نویسندگی به علت سکته قلبی در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در ویلای شخصیاش در خلیف آباد اسالم گیلان در گذشت و درصحن مسجد فیروز آبادی تهران در جوار قبر خلیل ملکی به خاک سپرده شد.
نظر شما