به گزارش ایمنا، سال ۴۳۸ طغرل مؤسس دولت سلجوقی به عزم تسخیر اصفهان شهر را در محاصره گرفت، اما قادر به گشودن آن جا نشد و ابو منصور فرامرز کاکویه، نبیره علاءالدوله، در مقابل سلطان سلجوقی سخت پایداری کرد و عاقبت طغرل از فتح اصفهان درگذشت و به همان راضی شد که ابومنصور هر سال مالی به دیوان سلاجقه بفرستد و به نام طغرل خطبه بخواند . طغرل باردیگر در محرم سال ۲۴۲ اصفهان را در محاصره گرفت و یک سال تمام بر جای بماند و ادامه این محاصره که تا زمستان به طول انجامید، موجب شد که مردم برای محافظت خود در برابر سرما قسمتی از چوب های ساختمان مسجد جامع را بسوزانند. عاقبت در محرم شال ۴۲۳ طغرل اصفهان را مسخّر ساخت و دولت دیالمه کاکویه را از این شهر برانداخت و ابومنصور فرامرز را از جانب خود به حکومت یزد و ابرقو فرستاد.
ناصرخسرو و اصفهان دورۀ سلجوقی
ناصر خسرو، شاعر بزرگ ایران در قرن پنجم هجری که مقارن این ایام اصفهان را دیده است، چنین مینویسد: «هشتم صفر ۴۴۴ پس از مراجعت از مکه و آمدن به شیراز و طی کردن راه اصفهان، در این روز رسیدیم به خان لنجان و بر دروازه شهر نام سلطان طغرل بیک نوشته دیدم و از آن جا تا شهر اصفهان هفت فرسنگ بود. مردم خان لنجان عظیم ایمن و آسوده بودند، هر یک به کار کدخدایی خود مشغول. اصفهان شهری است بر هامون نهاده، آب و هوایی خوش دارد و هر جا که ده گز چاه فرو برند، آبی سرد و خوش بیرون آید و شهر دیواری حصین و بلند دارد و دروازهها و جنگ گاهها ساخته و بر همه بارو و کنگره ساخته و در شهر جویهای آی روان و بناهای نیکو مرتفع در میان شهر مسجد آدینهای بزرگ نیکو و باروی شهر را گفتند سه فرسنگ و نیم است و اندرون شهر همه آبادان که هیچ از وی خراب ندیدم و بازارهای بسیار و بازاری دیدم از آن صرّافان که اندر او دویست مرد صرّاف بود و هر بازاری را دربندی و دروازهای و همه ی محلها و کوچهها را همچنین دربندها و دروازههای محکم و کاروانسراهای پاکیزه بود و کوچهای بود که آن را کوطراز میگفتند و در آن کوچه پنجاه کاروانسرای نیکو و در هر یک فروشندگان و حجره داران بسیار نشسته و این کاروان که ما با ایشان همراه بودیم، یک هزار و سیصد خروار بار داشتند که در آن شهر رفتیم، هیچ بازدید نیامد که چگونه فرو آمدند که هیچ جا تنگی موضع نبود و نه تعذّرمقام و علوفه، چون سالطان طغرل بیک آن شهر گرفته بود، مردی جوان آن جا گماشته بود نیشابوری، دبیری نیک با خط نیکو. مردی آهسته، نیکو لقا و او را خواجه عمید میگفتند. فضل دوست بود و خوش سخن و کریم، سلطان فرموده بود که سه سال از مردم هیچ نخواهند و او برآن میرفت و پراکندگان همه روی به وطن نهاده بودند و پیش از رسیدن ما قحطی عظیم افتاده بود، اما چون ما آن جا رسیدیم جو میدرویدند و یک من و نیم نان گندم به یک درم عدل وسه من نان جوین هم و آن جا میگفتند هرگز بدین شهر هشت من نان کمتر به یک درم کسی ندیده است و من در همه ی زمین پارسیگویان شهری نیکوتر و جامعتر و آبادتر از اصفهان ندیدم و گفتند اگر گندم و جو و دیگر حبوب بیست سال نهند، تباه نشود و بعضی گفتند پیش از این که باروی نبود هوا خوشتر از این بود و چون بارو ساختند، متغیر شد».
طغرل با این که مردم اصفهان با او صفایی نداشتند و بارها آثار مخالفت و طغیان از آنها مشاهده کرده بود، بقدری علاقهمند بود که مدت دوازده سال این شهر را اقامتگاه اصلی خویش قرار داده و در مواقع دیگر نیز غالباً یکی دو ماه متوالی در اصفهان اقامت میکرد. طغرل پانصد هزار دینار خرج عمارات و مستحدثات حوالی و حدود شهر از ابنیه عالیه و امکنه ی رفیعه و بقاع خیر مانند دیهها و خانهها و کوشکها و مساجد و خانقاهها نمود. شهر اصفهان در دوره سلطنت آلب ارسلان و وزارت خواجه نظام الملک، مورد توجه مخصوص پادشاه و وزیر او بود و آلب ارسلان در مواقعی که در اصفهان اقامت مینمود نسبت به مردم شهر مهربانی بسیار داشت و هرگاه اهالی شکایتی از عمّال دولت و اشخاص توانگر پیش او میبردند، به سختترین وجه آن ها را تعقیب و تنبیه مینمود و چون به موقعیت شهر و دیانت مردم آن اتکای تمام داشت، شهر اصفهان را برای اقامت ولیعهد خود انتخاب کرد. ملکشاه از جهتی بزرگترین سلاطین سلجوقی است و دولت سلجوقیان در عهد او به منتهای وسعت و عظمت خود رسیده، چه از حد چین تا مدیترانه و از شمال دریاچه ی خوارزم و دشت قبچاق تا ماوراء یمن به نام او خطبه میخواندهاند و امپراتور روم شرقی و امیران عیسوی گرجستان و ابخاز به او خراج و جزیه میدادهاند. اصفهان در عهد او از مهم ترین بلا دنیا و یکی از آبادترین آن ها بوده و این پادشاه وزیر دانشمند او، خواجه نظام الملک طوسی و عمال و اعیان دیگر سلجوقی در این شهر ابنیه بزرگی ساخته بودند که هنوز آثار یک عده از آن ها برجا است.
سلجوقیان و باغ کاران
ملکشاه که دوران ولیعهدی خود را نیز در اصفهان گذرانیده بود، بعد از قتل پدر خود آلب ارسلان اصفهان را به طور رسمی به پایتختی خویش انتخاب کرد و عمارت های بسیار از کوشکها و باغ ها به دستور او به وجود آمد مانند باغ کاران و بیت الماء و باغ احمد سیاه و باغ دشت کور و قلعه شهر و دزکوه که خزانه ی خود را در این محل آخری جای داد. باغهای چهارگانه ی مزبور هر یک هزار جریب مساحت داشته و به انواع گل ها و ریاحین آراسته بوده، ولی باغ کاران مشهورترین آنها بوده است. این باغ تا قرن هشتم هجری نیز شهرت دوره ی سلجوقی خود را از دست نداده بوده است و هم اکنون قسمتی از محله خواجوی امروز به نام باغ کاران شهرت دارد.
در سال ۷۲۴ هجری، سعدالدین هروی، که از فاضلان آن عصر بوده، در وصف اصفهان قصیدهای سروده و از باغ کاران چنین یاد کرده است:
هر که را بینی همه لطف است و احسان و کرم
هر کجا باشی همه آبست و باغ و بوستان
آب حیـوان است گویــی پیـش بستــان ارم
زنده رود او که دارد بـاغ کاران بر کـران
خواجه حافظ شیرازی نیز در یک از غزلیات خود از باغ کاران اصفهان چنین یاد کرده است:
گر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود و باغ کاران یاد باد
ملکشاه، که قلمرو سلطتنتش از انطاکیه شام تا کنار سیحون بود، هر موقع فراغتی حاصل میکرده در باغ نقش جهان که خود احداث کرده بوده، با وزیر دانشمندش خواجه نظام الملک به سر میبرده و در همین تاریخ است که ثروت شهرهای ممالک سلجوقی به سوی اصفهان سرازیر شده. درباره ثروت مردم اصفهان در این عهد افسانههایی آورده شده از جمله آن که روزی ملکشاه خواست از میزان ثروت مردم پایتخت آگاه شود و به پیشنهاد نظام الملک قرار شد ثروتمندان اصفهان مبلغ گزافی برای رفع حوایج سلطنت بپردازند. پیرزنی به دربار نامه نوشت و پرداخت آن وجه را تقبل کرد، و نیز گفتهاند که در دوره ملکشاه ثروت مردم تا آن جا رسیده بود که همه روزه صبحگاهان در خانههای خود را با آفتابه طلا آب میپاشیدند. از کاخ های دوره ملکشاه هیچ اثری در اصفهان بر جای نمانده است ولی مهمترین یادگارهای عهد او که آثار مذهبی است و از زیباترین نمونه ی بناهای آن دوره به شمار میرود، دو گنبد نظام الملک وتاج الملک است که خوشبختانه از گزند حوادث مصون مانده و در ردیف آثار تاریخی جالب اصفهان در مسجد جامع در معرض تماشای سیاحان داخلی و خارجی قرار دارد. ملکشاه در سال آخر سلطنت خود، به سوی بغداد حرکت کرد و خواجه نظام الملک نیز همراه پادشاه بود. در حدود صحنه کرمانشاه جوانی در لباس صوفیان به خواجه کاردی زد و خواجه از آن زخم بمرد و چنین شهرت یافت که قاتل از فداییان اسماعیلی بوده و به اغوای تاج الملک، وزیر ملکشاه به قتل خواجه اقدام نموده است. غلامان و متعلقان خواجه نعش او را به اصفهان آوردند و با تجلیل تمام در محل با صفایی که بعداً به نام تربت نظام مشهور شد به خاک سپردند.
به فاصله کمتر از یک ماه پس از قتل خواجه نظام الملک، ملکشاه را در شکارگاه بغداد کسالتی عارض شد و روز بعد درگذشت و کالبد سلطان را نیز به اصفهان حمل نمودند و در مجاورت آرامگاه وزیر به خاک سپردند. در مقبره دارالبطیخ که در محله احمدآباداصفهان واقع شده است، غیر از ملشکاه و نظام الملک، سلطان برکیارق و سلطان محمد بن ملکشاه و سلطان محمود بن ملکشاه و ترکان خاتون، زوجه ی ملکشاه و جمعی دیگر از بزرگان دولت سلجوقی مدفون شدهاند. بنای اصلی این مقبره به مرور زمان دستخوش تغییرات فراوان شده ولی آرامگاه پادشاهان سلجوقی در این محل همچنان باقی است.
پس از فوت ملکشاه، ابتدا فرزند ارشد او، برکیارق، تا سال ۴۹۸ هجری سلطنت نمود و سپس برادر او، سلطان محمد، از ۴۹۸ تا ۵۱۱ سلطان قسمت مهمی از مالک سلجوقی بود و اصفهان هم چنان پایتخت آن ها محسوب میشده است. در دوره سلطنت سلطان محمد سلجوقی، باطنیان اسماعیلی(پیروان حسن صباح) از جنگ های دایمی بین برکیارق و محمد و اوضاع نسبتاً مغشوش ممالک سلجوقی استفاده کرده و بر فعالیت خود افزودند و در نقاط مختلف، مخصوصاً در قانئات و ری و ساوه و اصفهان، به تبلیغات علنی و آزار مخالفین پرداختند و فعالیت باطنیان در اصفهان، که پایتخت دولت سلجوقی بود، به حدی رسید که هر روز جماعتی از مردم را به انواع حیل به منازل برده، محبوس یا مقتول مینمودند.
میراث تاریخی سلجوقیان در اصفهان
مهمترین اثر باقیمانده از دوره سلجوقیان در اصفهان، مسجد جامع عتیق است. این مسجد کهنسال که هر بخش آن در یک دوره تاریخی تهیه و تکمیل شده، بیشترین عمران و گسترش را در دوره سلجوقیان داشته است. دو گنبد زیبا و بی نظیر نظام الملک و تاج الملک در شبستانهای شمالی و جنوبی مسجد نشان دهنده دوران اوج این مجموعه در دوره سلجوقی است. مساجد شهرهای اردستان، بوزان، سین و مسجد شهر گز نیز از دیگر مساجد مربوط به دوره سلجوقیان در اصفهان هستند.
یکی دیگر از بارزترین نمادهای دوره سلجوقی، منارههای بازمانده از این دوره در اصفهان است. منارههایی با شکوه و سرفراز که پس از نزدیک به ۹۰۰ سال هنوز هم استوار و سربلند ایستادهاند. منارهای علی، ساربان، چهل دختران و مناره ناتمام آلب ارسال در امامزاده اسماعیل از این دست بناهای تاریخی هستند. منارههایی که کاربری متفاوتی برایشان در نظر گرفته میشود اما ظاهرا قریب به اتفاق این منارهها به عنوان گلدسته مساجد ساخته میشده اند.
بازار عتیق اصفهان از دیگر آثار بازمانده دوره سلجوقی است. بازاری کهن که با طلوع خورشید صفوی کم کم به بازار بزرگ میدان نقش جهان متصل میشود. این بازار به همراه میدان عتیق مجموعه دولتخانه سلجوقی را در اصفهان شکل میداده است. امروزه از دولتخانه و ملحقات آن خبری نیست اما محدوده تاریخی میدان عتیق که در قالب میدان امام علی(ع) احیا شده، تقریبا با نمونه تاریخی اش مشابه است.
از مدارس دوره سلجوقی نیز تنها یک بنای نیمه کاره در جوار مسجد علی و روبه روی امامزاده هارون ولایت باقی مانده که به مدرسه ملاحسن معروف است. براساس بعضی مدارک تاریخی این مدرسه از سازههای سلطان محمد سلجوقی حنفی مذهب بوده که در برابر مدارس نظامیه خواجه نظام الملک شافعی قد برافراشته بوده است.
اسماعیلیان که از عمده ترین مخالفان حکومت عباسیان و سلجوقیان در ایران بودهاند نفوذ زیادی در اقشار مختلف مردم داشتهاند و فدائیان اسماعیلی با ترور شخصیتهای مهم مملکتی به ایجاد وحشت و تصویری مقتدر از خود دست میزدهاند. بقایای شاهدژ در قله کوه صفه از استحکامات ساخته شده در دوره ملکشاه سلجوقی در مقطعی به تصرف همین اسماعیلیان درمیآید و برای چندین سال مرکز فتنه و آشوب در شهر اصفهان میشود. از جمله آتش سوزی وسیع مسجد جامع در سال ۵۱۵ قمری که به تخریب بسیاری از ملحقات مسجد نظیر کتابخانه و کاروانسرا و دارالضیافه میانجامد.
نظر شما