به گزارش خبرگزاری ایمنا، حمیدرضا ۲۴ ساله و خواننده رپ، ۲۴ مرداد امسال در جریان درگیری با شوهر مادرش در خانه خیابان ملاصدرا، منجر به مرگ وی شد.
با وقوع این جنایت و تشکیل پرونده قضایی در شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران، با دستور بازپرس سجاد منافیآذر، حمیدرضا به اتهام قتل عمد بازداشت شد.
او در جریان تحقیقات قضایی ـ پلیسی اعلام کرد بود، زمانی که متوجه شد درگیری و دعوا میان مادرش و شوهر او رخ داده برای ترساندن پیرمرد به خانه او رفته که با وی درگیر شده و منجر به مرگ پیرمرد شده است.
دیروز این خواننده رپ برای ادامه تحقیقات به شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل و مورد تحقیقات قرار گرفت و این بار هم اعلام کرد ناخواسته باعث مرگ شوهر مادرش شده است.
او به قاضی پرونده گفت: من با شوهر مادرم رابطه خوبی داشتم، اما وی کمی با مادرم بدرفتاری میکرد. آن روز زمانی که متوجه شدم دوباره با مادرم درگیر شده و کتکش زده، ناراحت شدم و برای ترساندن وی به خانه آنها رفتم که میان ما درگیری رخ داد و نفهمیدم چطور شد که شوهر مادرم حالش بد شده و با انتقال به بیمارستان بعد از سه روز فوت کرد.
وی افزود: من قصد نداشتم او بمیرد. خیلی پشیمانم و میخواستم فقط او بترسد. از فرزندان این مرد میخواهم که شرایط مرا درک کنند. من هم یک پسرم و زمانی که متوجه شدم مادرم را شوهرش کتک زده، خیلی ناراحت شدم. نمیتوانستم قبول کنم که او مادرم را کتک بزند. کار من خیلی اشتباه بود و نباید با پدرشان درگیر میشدم. سهیل ـ یکی از پسران مقتول ـ خودش هم میدانست پدرش با مادرم دعوا میکند و او را کتک میزند.
متهم به قتل ادامه داد: از روزی که بازداشت شدهام، برخی سایتها و خبرگزاریها مطالب غیرواقعی به نقل از مادرم و دیگر اعضای خانوادهام مطرح کردهاند که همگی دروغ است و آنها با خبرگزاری و سایتهای خبری حرفی نزدهاند. حرفهایی به دروغ از طرف خانوادهام نقل شده که همین باعث شده آبروی آنها بیشتر برود و همچنین باعث ناراحتی خانواده مقتول شود. سایتها به دروغ مطلبی منتشر میکنند که همین کارهای اشتباهشان باعث میشود من یک گام به اعدام نزدیک شوم. حتی از خانوادهام شنیدهام در سایتها نقل شده که علی دایی برایم وثیقه گذاشته و باعث آزادیام شده که این حرفها دروغ است و من در بازداشت به سر میبرم.
واقعیت را بگویند
در ادامه سهیل ۳۱ ساله که در یکی از شهرهای فنلاند زندگی میکند و برادر ۴۸ سالهاش توماس که ساکن برلین آلمان است، در شعبه بازپرسی حاضر شده و درخواست خود را به قاضی پرونده اعلام کردند.
ابتدا سهیل، پسر کوچک خانواده به بازپرس جنایی گفت: من در فنلاند زندگی میکنم، خواهرم سمیرا هم در فنلاند زندگی میکند، اما برادرم توماس در برلین است.
پدرم در آلمان مغازه عتیقهفروشی داشت. روزی که او فوت کرد، در ایران نبودم و از طریق دوست خانوادگیمان متوجه مرگ او شدم و روز بعد به ایران آمدم. پدرم با ما و حتی حمیدرضا و خانوادهاش بخوبی رفتار میکرد و هنوز نمیدانم چطور شده که او فوت کرده است. ما هنوز به خاطر اینکه خواهرمان به ایران نیامده، جسد پدرمان را دفن نکردهایم. ما از حمیدرضا و مادرش شکایت داریم که باعث مرگ پدرم شدند.
وی افزود: ما میخواهیم فقط حقیقت درباره مرگ پدرمان مشخص شود. اگر واقعا عمدی در کار بوده، مشخص شود. حمیدرضا و مادرش باید بگویند چطور شده که با پدرم دعوا کرده و او به قتل رسیده است. آنها اگر واقعیت را بگویند، ما حمیدرضا را میبخشیم، اما اگر واقعیت ماجرا را برایمان نگویند ما نیز نمیتوانیم او و مادرش را ببخشیم و آن موقع از طریق قانون با آنها برخورد خواهیم کرد. منتظر جواب پزشکی قانونی هستیم تا علت مرگ پدرمان را مشخص کند. پدرم حتی چند سال قبل، قصد جدایی از مادر حمیدرضا را داشت که باز منصرف شد.
در ادامه «توماس» هم که فارسی بلد نبود و آلمانی حرف میزد، گفتههای برادرش را تائید کرد و خواست که واقعیت ماجرای مرگ پدرش مشخص شود تا بتواند درباره بخشش حمیدرضا یا قصاص او تصمیم بگیرد. آنها همچنین از قاضی پرونده درخواست کردند برای ساعاتی پلمب در خانه پدریشان باز شود تا آنها بتوانند کفن پدرشان، سند قبر او و سند مغازه متعلق به وی را در کشور آلمان بردارند که با خواسته آنها موافقت شد.
در مرگ شوهرم نقشی نداشتم
در ادامه جلسه بازپرسی، مادر حمیدرضا به قاضی پرونده گفت: من ۱۴ سال پیش با مقتول آشنا شده و ازدواج کردم. او همیشه هوای من و فرزندانم را داشت و خوبیهای او را در زندگیمان فراموش نمیکنم. او با دیگران هم اخلاق خوبی داشت و با بچههای دو همسر قبلیاش هم رابطه خوبی داشت. من در مرگ شوهرم هیچ نقشی نداشتهام. شوهرم شب اول در بیمارستان حتی هوشیاری داشت. شوهرم به حمیدرضا که خواننده بود، خیلی افتخار میکرد. او حتی عکس پسرم را در گوشی تلفن همراه خود داشت و در ایران و آلمان به افراد نشان میداد و میگفت این پسرم است و به اینکه او خواننده بود، افتخار میکرد. من یک مادرم و برایم خیلی سخت است که پسرم را در این وضع میبینم.
در پایان جلسه بازپرسی، برای متهم به قتل قرار بازداشت موقت صادر و قرار شد که او به زندان رجایی شهر کرج منتقل شود.
نظر شما