به گزارش خبرنگار ایمنا، مثل همه استادان ادبیات، دکتر آذر به شیرینی سخن می گوید و کنار تمام حرفها و نکتههایی که میگوید چند بیت شعر چاشنی می کند تا بدانیم دستور زبان و ادبیات فارسی در تار و پود گفتارش استوار است.
از هر دری هم سخن به میان آید، شعری در آستین دارد تا حق مطلب را ادا کند؛ پس شما هم اگر روزی روبهروی چنین استادی نشستید باید حواستان را جمع کنید که صاف و اتوکشیده حرف بزنید و حتی کمتر حرف بزنید تا چیزهای بیشتری یاد بگیرید.
دکتر اسماعیل آذر را چندین نسل با برنامههای مشاعره تلویزیون میشناسند. استاد ادبیات فارسی با لهجه زیبای اصفهانی که سالها مجری و داور این مسابقه بودهاست.
در این فرصت گفتگویی را با «دکتر اسماعیل آذر» که مویی در ادبیات سپید کردهاست، انجام داده ایم که مشروح آن در ادامه از نظرتان می گذرد:
دوران کودکی و نوجوانی شما در دهه ۳۰ و ۴۰ گذشته است، آن دوران برای شما چگونه گذشت؟
من در سال ۱۳۲۳ در خیابان مدرس اصفهان به دنیا آمدم و همانجا بالیدم. دوخواهر و دو برادر بودیم. خانه ما یک حیاط هزار متری داشت و تقریبا یک خانه باغ بود.
یادم می آید در همسایگی ما فردی بود به نام «حاج میرزا علی شیرازی» که از علماء شیعه بود، مادر من و دیگر مادران صبحها بچهها را به کوچه میفرستادند تا این شخصیت بزرگ وقتی بیرون میآید ما دستش را ببوسیم که برایمان سبب رونق و برکت شود.
از همان کودکی و نوجوانی با ورزش آشنا شدم و جزو دوست داران ورزش بودم و حتی ورزش مستمر داشتم؛ ورزشهایی مثل شنا، واترپلو و تنیس انجام دادم. امروز هم به طور مستمر آن ورزش ها را ادامه می دهم و نگذاشتهام جسمم فرسوده شود.
۲۲ساله بودم که از اصفهان خارج شدم تا در رشته مورد علاقه ام زبان و ادبیات فارسی تحصیل کنم، رشتهای که در آن به مرتبه دکتری رسیدم.
دوست داشتم ادبیات جهان را مطالعه کنم که زبان انگلیسی را هم آموختم و سالها به عنوان مترجم در خدمت شخصیت های مهم حضور داشتم و تاکنون چندین کتاب را از انگلیسی به فارسی برگردانده ام. آن روزها شبانه روز این زبان را مطالعه می کردم و هیچگاه سیر نمی شدم.
یکی از خوشبختی های من این است که کتاب هایی که دوست داشتم بنویسم را نوشتهام، من ۱۷ عنوان کتاب در ۲۵ جلد نوشتم که البته بعضی هایشان هم در دانشگاه های کشور تدریس می شود.
ادبیات در خانواده شما ریشه داشت؟
پدرم کارمند دولت و مدیر کل سازمان دخانیات اصفهان بود، اما مادرم تحصیل کرده دارالفنون بود و معلم ومترجم فرانسه بود و به ادبیات فارسی اشراف داشت.
بخش عمده ای از شاهنامه را حفظ بود، آنقدر حافظه خوبی داشت که حتی یادم میآید بسیاری از دعاها را از حفظ بود؛ طوری که گاهی از حفظ میخواند و بقیه با او تکرار میکردند.
آن زمان تلویزیون که نبود، زمستانها زیر کرسی گرم می شدیم و مادرم گلستان سعدی، کلیله دمنه و امیرارسلان نامدار را برایمان می خواند و ما اینطور تفنن می کردیم.
حتی گاهی کتاب هایی به زبان فرانسه مثل کتابهای کریستین اندرسون را می خواند و برای ما ترجمه می کرد، حالا از آن روزهای خوب فقط یاد و خاطرهاش ماندهاست.
علاقه به ادبیات چه زمانی در شما پیدا شد؟
قدیم معمولاً تداول داشت که وقتی بچهها از مدرسه می آمدند و مشقهایشان را مینوشتند؛ برایشان کتاب میخواندند.
یادم میآید که در دوره دبستان کتاب گلستان سعدی و در دبیرستان کلیله و دمنه میخواندیم. این در حالی است که در رشته ادبیات فارسی در حالی که امروزه در مقطع کارشناسی ارشد در طول ترم چندین صفحه را میخوانند اما مادرم هرشب حکایات را میخواند و برای ما ساده میکرد و من از کودکی به تبع مادرم به ادبیات علاقهمند شدم.
معمولاً افرادی که در کودکی و نوجوانی به شعر و ادبیات علاقه پیدا می کنند، خودشان هم وارد این قافله میشوند؛ خودتان دوست نداشتید قدم در این راه بگذارید و شاعر شوید؟
همه ایرانیها هم یک نرمه آوازی دارند و هم نیمچه شعری میگویند. حالا خدا نعمت صدای خوب برای آواز را به من ندادهاست. ولی من هم شعرهایی دارم، اما هیچگاه شعرهایم باب میل نگاه سختگیرانه ام نبودهاست و به همین جهت منتشر نکرده ام. شاید یک روز خطر کنم و کم و بیش قطعات نوستالژیکی که سرودهام را به نشر برسانم.
شما همیشه طوری به نظر می آمدید که مخاطب این تصور را دارد که با اینکه در جامعه امروز هستید اما هنوز مثل دهه ۳۰ و ۴۰ حرف میزنید و زندگی میکنید و حال و هوای آن زمان را دارید. آیا این موضوع را تایید میکنید؟
عصر حاضر مردم را از قرآن دور کرده است. وقتی دنیا به سوی صنعتی شدن رفت خیلی چیزها تغییر کرد، حتی فکر و زبان آدمها. وقتی به یونان باستان و دوران بردهداری نگاه کنیم، آدمها به طور اجتماعی باهم کار میکردند که معاش را تامین کنند اما برای مازاد این معاش یک عده آدم سودجو پیدا شد که مازاد محصول را از آنها بگیرند و جنگ و دعوا میان اربابان سر همین مازاد راه بیندازد؛ الان هم اینطور است.
امروز هم عدهای هستند که انسان را از فعالیت باز میدارند و او را به مصرف عادت میدهند. وقتی انسان تبدیل به یک مصرفکننده شود؛ مثل آدمی میشود که آب شور میخورد و هرچه بیشتر میخورد تشنهتر میشود. برای این مصرف نیاز به پول دارد و هرچه مصرف کننده تر باشد نیاز به پول بیشتری دارد. پس باید بیشتر کار کند و بعد به خرید بپردازد، فرصت اندیشیدن کم میشود و اگر اندیشه کم شود، انسان ممکن است دست به هر جنایتی بزند. استثمارگران امروز، انسان را به این جهت سوق میدهند و راه آسمان را به روی ما میبندند و چون این انسان دیگر فکر نمیکند و توکل ندارد به سرگشتگی دچار میشود.
لذا شعرا باید با ارزش های فرهنگی و بیان حقایق قرآنی انسان معاصر را بر سر سفره معنویت بازگردانند.
مجموعه ۴ جلدی کتاب قرآن در شعر فارسی با تلاش شما و به همت برادران فلاحتیان در ۳۰ هزار و ۱۰۰ صفحه منتشر شده است؛ درباره این مجموعه ارزشمند برای خوانندگان ما بیشتر توضیح دهید.
کتاب قرآن در شعر فارسی مجموعه ۴ جلدی است که حدود ۵ سال طول کشید تا تحقیق این کتاب به فرجام رسید. در این مجموعه اشعار بیش از ۴۰۰ شاعر از رودکی تا امروز که شعرشان براساس محتوای قرآن شکل گرفته با تلاش گروهی ۳۰ نفر محقق جمعآوری شده است.
شعرای ما از رودکی تا دوران معاصر درباره قرآن اشعار پرمعنا با مفاهیم عالی سرودهاند، مولانا، حافظ، سعدی و بسیاری از دیگر شعرای نامدار ایرانی به دفعات در اشعارشان به آیات قرآن تأسی داشتهاند.
هیچ کس نمیتواند در مقام هنر، شاعر را به جبر وادارد، تا شعر بسراید ولی شاعران در طول تاریخ با رغبت به قرآن روی آوردهاند.
شاعران روس مانند الکساندر پوشکین نیز شاید بیش از ۶۰ درصد از شعرهای دیوانش از قرآن گرفته شده است، حتی شاگردان وی نیز بارها در آثارشان به قرآن رجوع کردهاند که شرح آن را به تفصیل در مقدمه جلد نخست مجموعه شعر در قرآن فارسی آمده است.
از سعدی در میان شاعران، شریعتمدارتر نداریم، او شریعتمدارترین شاعر در طول تاریخ زبان فارسی است، در «بوستان» و تمامی آثار، او را لحظه به لحظه در سایه قرآن میبینیم.
فردوسی هم بیش از یک هزار و ۴۰۰ بار از قرآن در شعرهای خود بهره گرفته است. اغلب اشعار حافظ از قرآن مجید تاثیر پذیرفته است. شاعر امروز باید قرآن را بارها مورد مطالعه قرار دهد.
نظامی شاعر بزرگ از یک مخزنی بهره گرفته که بسیاری از شاعران امروز از این مخزن بیخبر هستند، حافظ و مولوی سر مخزن قرآن نشستند.
شاعر باید فرهنگ و ریشه خودش را بشناسد، یعنی شما وقتی میخواهید امروز شعر بگویید باید بدانید دیروز چه گذشتهاست. شاعری که در کشور حافظ و فردوسی زندگی میکند، باید آنها را خوب بشناسد این در حالی است که متاسفانه بسیاری از شاعران جوان اینطور نیستند و فقط ذوق خود را در سطحی ابتدایی ابراز می کند، البته این هم خوب است ولی کافی نیست.
توصیههای شما به عنوان یک استاد باتجربه ادبیات به شاعران جوان و دانشجویان ادبیات چیست؟
من همیشه به دانشجویانم گفتهام وقتی تحصیل میکنید کالایی را به دست بیاورید که مردم آن را از شما بخرند. اگر مردم برای کالایی حاضر نباشند هزینه کنند یعنی آن کالا قابل خریدن نیست و باید بیشتر در این زمینه کار کنیم.
شما سالها مجری برنامههای «مشاعره قرآنی» بودهاید و همه مردم شما را به این آدرس میشناسند. به نظر میرسد که مشاعره یک فن است اما هنوز برای عدهای سوال است که مشاعره چه فایدهای دارد؟
جالب است بگویم روز اولی که میخواستیم برنامه مشاعره را راه بیندازیم، تنها ۲ یا ۳ هزار نفر ثبت نام کرده بودند. امروز بیش از ۱۵۰هزار نفر برای مشاعره اعلام آمادگی کرده اند که از این تعداد، عده زیادی زیر ۷ سال هستند. اما فایدهاش این است که شما وقتی یک جمله زیبایی از آدم بزرگی به ذهن میسپارید، مفهوم این شعر قطعا روی شما تاثیر میگذارد. وقتی مفاهیم زیبا را مرور میکنیم آرام میگیریم. شعر، درون شما را آرام و آزاده میکند.
مشاعره قرآنی یکی دیگر از فعالیت های ارزشمند در کارنامه عملکرد شما خواهد بود، در این باره تاکنون چه اقداماتی انجام داده اید؟
طی ۲ سال با تشکیل اتاق اندیشه و مذاکره با کارشناسان حوزه قرآن پژوهی و کارگردانان رسیدیم به اینکه راه نخست برای مشاعره این است که قرآن خوانان وحافظان قرآن آیاتی را بخوانند، یعنی یک بند در حوزه زبان و شعر فارسی بیت مرتبط و پیوند خورده با آیه قرآن خوانده شود.
طی حدود ۲۰ روز ۲۵ برنامه با عنوان مشاعره قرآنی ضبط کردیم که روی میز تدوین است و شاید تا ۲ ماه دیگر حذف تدوین آن به اتمام رسید، مشاعره های قرآنی را به سیمای جمهوری اسلامی ارائه می دهیم تا پخش شود.
خودتان چه مقدار قدرت مشاعره دارید؟
کما بیش خودم هم به دلیل اینکه دائما با شعر سرو کار دارم و به خاطر میسپرم ذهنم هنوز چابکی خودش را دارد.
شما سالها در ادبیات تحقیق و پژوهش داشتهاید. در این تحقیقاتی که روی آثار بزرگان انجام دادهاید تا به حال سوالی برایتان پیش آمده است که پیش خودتان بگویید کاش آن شاعر زنده بود و سوالتان را از او میپرسیدید؟
بله؛ یک سوال مهم از سعدی دارم. دلم میخواست یک روز سعدی زنده بود میرفتم دامنش را میگرفتم و به او میگفتم تو خیلی با عظمتی؛ تو معیار زبان فارسی هستی و کسی نمیتواند تو را تقلید کند اما تو چرا میخواستی در بوستان از فردوسی تقلید کنی؟
به نظرم سعدی در بوستان به تقلید از فردوسی میخواهد شعر بگوید که دقیقاً در همان وزن است و گاهی در حوزه مفهومی خیلی به فردوسی نزدیک است.
نظر شما