مجله خبری ایمنا: در دسامبر 2015 و در دومین سالروز درگذشت نلسون ماندلا، درست دو سال بعد از باشکوهترین تشییعجنازه قرن حاضر که با حضور پرشور تقریبا همه رهبران برجسته جهانی در آفریقای جنوبی همراه بود، یک فرم آگاهیسنجی میان تعداد قابل توجهی از دانشآموزان دوره دبیرستان سه ایالت بزرگ ایالات متحده پخش شد که از آنان در مورد نلسون ماندلا سوالاتی میپرسید.
در این مطالعه از میان گزینههای پیشنهادشده در مورد هویت ماندلا گزینهای که بیشترین رأی را آورده بود، «یک رهبر بودایی در تبت» بود. علت عمده این اشتباه را استفاده از فقط نام «ماندلا» به جای نام کامل «نلسون ماندلا» و البته شباهت بصری و آوایی «ماندلا» با «دالایی لاما» عنوان کردند.
اما نوآم چامسکی معتقد بود قضیه چیز دیگری است. چامسکی در یکی از تکنگاریهای کوتاهش نوشت فکر نمیکند این یکی از نشانههای شکست سیستم آموزشی یا مطالعاتی در آمریکا باشد. او معتقد بود از قضا این یکی از نشانههای آن است که این سیستم در بعد ایدئولوژیک و منحرف (که از دید او رسالت اصلی سیستم آموزشی رسمی است) موفق عمل کرده است.
«بله رسانهها سالهاست تلاش کردهاند ماندلا را به رهبری صلحطلب تبدیل کنند که صرفا با نشستن در زندان، داد نزدن سر دیگران و اخم نکردن به کسانی که سیاهان را تحقیر میکردند، موجب تغییر نظام آپارتاید شده است. اگر همه جوانان آمریکا فکر میکنند او یک رهبر بودایی در تبت است که سالهاست در حال نگاه کردن دانههای برف است معلوم میشود این استحاله بهدرستی انجام شده است.»
گفتوگوهای پس از خاکسپاری
هیجانانگیزترین اتفاق برای خبرنگاران حاضر در تشییع جنازه ماندلا آن بود که بسیاری از رهبران و روسای جمهور جهان فراموش کرده بودند در آفریقای جنوبی، ماه دسامبر نه در زمستان، که در تابستان واقع شده است. بااینحال کسی نمیتوانست تکذیب کند که تقریبا همه رجال سیاسی حاضر با برازندهترین لباسهای ممکن آنجا ایستاده بودند تا رهبر یکی از بزرگترین تحولات سیاسی قرن را به سمت آرامگاهش بدرقه کنند. خبرنگاری در یک توییت نوشته بود.
«احیانا اگر کسی قصد عملیات انتحاری داشته باشد، این محل مناسب است: بیش از 20 کشور میتوانند به یک دولت جدید و امیدوارکنندهتر برسند.» این پرمخاطبترین توییت مراسم تشییع نلسون ماندلا بود. گذشته از تعداد زیادی که معتقد بودند این شوخی با تروریسم اصلا پسندیده نیست، تعداد قابل توجهی از مخاطبان برای آن «انتحاری» فرضی گزینههایی از جاهای مختلفی داشتند که میتواند خودش را منفجر کند تا بازده بیشتری در تعداد کشتگان رهبران جهان داشته باشد.
احتمالا جدیترین توییت در حین مراسم توییتی از یک خبرنگار روس بود که میپرسید: «چند درصد از رهبران حاضر در این مراسم میراثدار کسانی نیستند که مدتها در برابر جنبش ماندلا مقاومت کرده بودند؟» سوال بجا و درستی بود. درحقیقت بیشتر کشورهای بلوک راست آن زمان، در زمان مبارزات سیاسی ماندلا حاضر نشده بودند کنار او بایستند. ماندلا در این دوران خواسته یا ناخواسته جزئی از چپ جهانی محسوب میشد که میخواهد آفریقای جنوبی مترقی و آزاد را یکجا از بلوک غرب بگیرد و به بلوک شرق واگذار کند و به این خاطر کمتر کشور غربی حاضر بود از او و سیاهان آفریقا حمایت کند.
مسلما این کشورها رسما و علنا اعلام نمیکردند حامی تبعیض نژادی یا نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی هستند یا اعتقادی درونی به برتری نژاد سفید دارند، اما در عمل در برابر هر تلاشی برای تغییر نظام سیاسی حاکم بر آفریقای جنوبی مقاومت میکردند.
کار به جایی رسید که در شرایطی که سازمان ملل برای رفع تبعیض نژادی حاکم در آفریقای جنوبی وارد عمل شد و حکم به تحریم این کشور داد، آمریکا و حامیانش (ازجمله پادشاه پهلوی در ایران) از حکم این سازمان سر باز زدند و با روابط گسترده اقتصادی با رژیم آپارتاید آن را سرپا و زنده نگه داشتند. (شاه ایران معمولا در سخنرانیهای مردمیاش از رژیم آپارتاید انتقاد میکرد، ولی ترجیح میداد انتقاداتش را در رفتار با تصمیمهای اساسی بلوک غرب دخالت ندهد.)
بههرحال پررنگترین حاشیه مراسم تشییع نلسون ماندلا نه شوخی با رهبران جهان بود (نیمی از توییتها درباره روابط میان رهبران زن و مرد کشورهای مختلف بود) نه تنبهی جدی از گذشته. پررنگترین حاشیه مربوط به رابط ناشنوایان مراسم بود که از ابتدا تا انتهای سخنرانیها با ژستی بسیار جدی سخنان رهبران جهان را برای ناشنوایان ترجمه کرد، اما در آخر معلوم شد حرکات او به الفبای ناشنوایان پاک بیربط بوده است و او از آغاز تا پایان حرکاتی بیمعنی را با ژستی کاملا جدی به نمایش گذاشته است.
برای بسیاری این دستمایه شوخی بود، اما اسلاوی ژیژک، متفکر اسلونیایی، در تکنگارش بر مراسم، آن رابط ناشنوایان را تنها کسی عنوان کرد که ذات مراسم را درست دریافته است. درحقیقت او تنها کسی بود که مسخرگی و بیمحتوایی چنین مراسمی را دریافته بود و با حرکاتش این بیمعنایی را برملا کرد.
افراد حاضر در آن مراسم باشکوه نه برای ادای احترام به ماندلایی که از دنیا رفته است، که برای محافظت از ماندلایی به مراسم آمده بودند که برای دنیا تصویر میکردند. آنها آمده بودند که تا پای مزار هم از ماندلای دروغینی که ساختهاند، مواظبت کنند و به همه ثابت کنند که ماندلا همان چیزی است که آنها وانمود میکنند. به همین خاطر بود که احتمالا آن رابط ناشنوایان بیش از همه حاضران مراسم به ماندلا نزدیک شده بود. او دریافته بود که این مراسم ربط چندانی به ماندلا ندارد و در آن ژست داغدار ماندلا بودن از خود آن مهمتر است. او هم فقط به ژست وفادار مانده بود؛ درست مثل همه رهبران حاضر.
یک جعبه روغن برای جلا دادن تفنگ پدری
«توسل ما به مبارزه مسلحانه در سال ۱۹۶۰ با تشکیل شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا صرفا اقدامی دفاعی در برابر خشونت آپارتاید بود. عواملی که ایجابکننده مبارزه مسلحانه بود، امروز همچنان باقی است. ما چارهای جز ادامه نداریم. امیدواریم بهزودی شرایطی برای حل این مسائل از طریق مذاکره فراهم شود، تا دیگر نیازی به مبارزه مسلحانه نباشد.»
احتمالا برای بیشتر کسانی که ماندلا را یک راهب بودایی در تبت میدانستند یا لااقل گمان میکردند او با رفتاری شبیه راهبان بودایی تبت علیه آپارتاید مبارزه کرده است، دشوار باشد قبول کنند این قطعهای مشهور از مشهورترین نطق نلسون ماندلا است.
درحقیقت امروزه بسیاری میدانند که ماندلا در سال 1961 رهبری شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا (موسوم به نیزه ملت) را قبول کرد و به دنبال این اتفاق بود که تحت تعقیب پلیس آفریقای جنوبی قرار گرفت، دستگیر شد و در دادگاه حکم حبس ابد گرفت.
(نام اصلی او خولیساسا در زبان محلی به معنی دردسرساز بود؛ یک تطابق کامل با واقعیت!) نطق معروف او که در آن خود را مردی معرفی میکند که با «سلطه سفیدها مخالف است» و البته «با سلطه سیاهان هم مخالف است» و امروزه بهعنوان نطقی از یک مبارز سیاسی صلحطلب مورد ستایش قرار میگیرد، دقیقا در همان دورهای ایراد شده است که پلیس آفریقای جنوبی او را بهعنوان رهبر یک گروه تروریستی تعقیب میکرد و عمده کشورهای دنیای دموکراتیک آن زمان نیز گروه تحت امر او را بهعنوان یک گروه تروریستی به رسمیت شناخته بودند و به دولت رژیم آپارتاید برای سرکوب آن کمک میکردند. به اعتراف یکی از کارکنان سابق سیا سرانجام این سازمان بود که محل اختفای ماندلا را به پلیس اطلاع داد و او را برای مدت نامعلومی راهی زندان کرد.
در دفاعیه دادگاه، ماندلا تاریخچه کنگره ملی آفریقا و مبارزات صلحآمیز آن تا پیش از ورود به فاز نظامی را شرح داد و اعلام کرد که او و دوستانش چارهای جز مبارزه مسلحانه نداشتهاند و به این ترتیب با حکم حبس ابد به زندانی بازگشت که از او پیشتر به اتهام ساماندهی یک اعتصاب کارگری (مبارزه صلحآمیز) پذیرایی میکرد. در دهه 80 او از درون زندان بار دیگر اعلام کرد که به مبارزه مسلحانه وفادار است و در سال 1985 با پیشنهاد آزادی مشروط به کنار گذاشتن و تقبیح مبارزه مسلحانه بهشدت مخالفت کرد.
سرانجام وقتی در سال 1990 بعد از 27 سال حبس از زندان آزاد شد، در اولین سخنرانیاش، که بخشی از آن را در ابتدای این بخش خواندیم، گفت که دلیلی برای کنار گذاشتن مبارزه مسلحانه نمیبیند، اما شخصا ترجیح میدهد با سفیدپوستان رفتاری دوستانه داشته باشد. بعد از آنکه رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی برچیده شد و ماندلا به قدرت رسید، فرمان عفوی برای حاکمان آپارتاید صادر کرد؛ فرمانی که کمابیش جنبه تشریفاتی داشت، زیرا از پیش با وارد شدن به نظام حاکم آن را تلویحا پذیرفته بود.
به نظر کمی عجیب است که مردی با این زندگینامه امروز نمادی از مبارزه صلحآمیز و بدون خشونت محسوب میشود. عجیب است که مدت کوتاه زندگی او پس از آنکه به قول خودش با وجود اعتقاد کامل به ضرورت مبارزه مسلحانه آن را کنار گذاشت، سرپوشی میشود بر چند دههای که یکسره بهخاطر مبارزه مسلحانه در زندان به سر برده بود.
عجیب است که رسانهها ترجیح میدهند او را بهعنوان الگوی مبارزه بدون خشونت معرفی کنند و این جمله معروف او را در زمان ریاست جمهوری فراموش کنند که «برای آنکه دیگران را وادار کنیم صدایمان را بشنوند، ابتدا باید صدایمان را بلند میکردیم و به شما میگویم یکی از بلندترین صداها را اسلحه دارد.» رسانههای جریان اصلی و رهبران حاضر در تشییع جنازه ماندلا همه تلاش میکنند بخش بزرگی از زندگی او را به نفع پاره کوچک و تحریفشدهای از آن مصادره کنند.
این ویژگی همیشگی آنهاست؛ آنها تاریخ را از جایی که دوست دارند آغاز میکنند. زندگی ماندلا برای آنان از جایی آغاز میشود که او لبخند به لب داشت. صدای گلولهای که پشت آن لبخند پنهان شده بود، جایی در سیمای جهانی ماندلا ندارد.
لبخندبهلبهای جهان متحد شوید
«قهوه بدون کافئین، سیگار بدون نیکوتین، ماءالشعیر! شما واقعا عادت کردید بهترین بخش هر چیزی را حذف کنید. لابد قسمت بعدیاش هم مبارزه بدون اسلحه است.» این بیانیه اعتراضی وودی آلن به دنیایی است که در آن همه چیز معنایش را از دست داده است.
دنیای امروز سعی نمیکند چیزی را از مد بیندازد، فقط سعی میکند آنقدر استحالهاش کند تا از آن چیزی نماند. بههرحال نسخه این دنیا برای مبارزه لبخند زدن است. احتمالا همانطور که کسی با قهوه بدون کافئین، احساس برانگیختگی نمیکند، مبارزه با لبخند هم چیزی را در دنیا عوض نمیکند. اما بههرحال خالی از لطف هم نیست! فراموش نکنید ماندلا بهخاطر لبخندهایش یک سال هم به زندان نرفت.
منبع: هفته نامه چلچراغ
نظر شما