مجله خبری ایمنا: شهرها دیگر همان شهرها نیستند که بودند؛ خیابان ها پهن تر شده اند، بزرگراه ها جایی برای خود باز کرده اند، محله ها چندپاره شده اند و آپارتمان ها نو و برج ها جای خانه های کوچک حیاط دار را گرفته اند: هم چنان که آدم ها و اندیشه های شان چیز دیگری شده اند؛ سنگ و سیمان رد دیوار نوشته ها و نشان های رنگ افشان شده دیوارهای آجری را پاک کرده اند، اما با گذشت نزدیک به چهار دهه از آن روزها، تاریخ هنوز در بخش هایی از شهر نفس می کشد و چیزهایی را در یادها زنده نگه می دارند.
گروه ها و اندیشه های گوناگونی در شهرهای ایران آن روزها سر برآوردند و برای استقلال و آزادی مبارزه کردند که هرکدام برآمده از بافت یا ساختار شهری خاصی بودند و امروز با از دست رفتن آن بافت ها و ساختارها به سختی می توان به این پرسش پاسخ داد که کدام گروه ها، پرورش یافته چه شکل از بافت های شهری بوده اند. نشستن پای صحبت برخی افراد و خواندن خاطرات اعضای گروه های مختلف شاید تنها راهی بود که چیزهایی را به دست مان بدهد.
تهران؛ چهارراه سیاست
اگرچه تبریز و رشت را دروازه ورود تمدن نو به ایران می خوانند و به همراهی اصفهان و چند شهر دیگر در مشروطیت نقش بازی می کنند، اما رضاشاه قدرت متمرکزی در تهران نوین ساخته که همه راه های بازی با قدرت را به تهران می رساند، البته نه تا وقتی خودش فرمان می راند. تهران پس از ملی شدن صنعت نفت، صنعتی تر می شود و سیاست و اقتصاد را هم زمان در خود متمرکز می کند.
نیروی کار می خواهد و بهشت امید مردمی می شود که از دور و نزدیک به سودای زندگی بهتر راهی پایتخت می شوند. تهران بزرگ تر می شود؛ از یک سو سر به دامان البرز می گذارد و آبادتر و از سوی دیگر پا به کویر مرکزی می رساند؛ و در پیرامونش حاشیه نشینی و حلبی آبادها هم پیدا می شوند. نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، خودکامگی و نادیده گرفتن قانون مشروطه و نبود آزادی های سیاسی و مخالف خوانی با سنت دینی، واکنش هایی را از گوشه و کنار درپی دارد و گروه های سیاسی با اندیشه های مختلف پیدا و پنهان مبارزه دست به کار مبارزه می شوند.
بازار تهران تنها نبض اقتصادی تهران و ایران نیست؛ بلکه پایگاه اصلی نیروهای مذهبی به شمار می رود که رابطه تنگانگی با مرجعیت دینی و روحانیت دارند. از نگاه ملی گرایانه هم بهره مندند؛ همین می شود که بازار در کنار نقش اقتصادی، نقش سیاسی و اجتماعی هم پیدا می کند. هم ملی مذهبی ها در بافت قدیم تهران که تنیده در بافت تهران است، پرورش می یابند و هم گروه های فداییان اسلام و هیات های موتلفه اسلامی از آن جا سر در می آورند و پشتوانه اقتصادی گروه های مبارز و معترض هم می شود.
دانشگاه، بافت تازه ای است شکل گرفته در دوره رضاشاه که بیشتر استادان آن در دانشگاه های اروپا درس خوانده اند و با شکل های دیگری از حکومت داری و اندیشه های سیاسی و اقتصادی آشنا بودند. در دوره پس از کودتا، دانشگاه به بار نشسته است و مرکزی شده برای تجمع همه افکار و گروه های سیاسی معترض. هم نیروهای مذهبی فعالند؛ هم نیروهای ملی مذهبی، هم چپ ها و هم گروه های ترکیبی. دانشگاه های تهران، پلی تکنیک، آریامهر و ملی. دانشکده های فنی، حقوق و اقتصاد هم از همه پرسر و صداتر.
مساجد، پایگاه سنتی مذهبی ها و روحانیت است، اما روحانیت مبارز و مذهبی روشنفکر نیاز به پایگاه های فعال تری دارند؛ مسجد هدایت و حسینیه ارشاد جایی برای ملی مذهبی ها و مذهبی های نواندیش می شود.
محله های تهران، گذشته از محله های تهران قدیم که بیشتر جای کار به مذهبی ها می دهد، محله های نوسازی چون نازی آباد هم پایگاه نیروهای مذهبی می شود. در محله های کارگری مانند راه آهن و سه راه آذری بیشتر گرایش های چپ دیده می شوند.
جانمایی سازمان های چریکی در تهران سخت است، اما براساس آن چه که از خاطرات اعضای این گروه ها و خانه تیمی های شناسایی شده در آن دوره به دست می آید، محله های امیرآباد، مهرآباد، تهران نو، جوادیه، بهجت آباد، گمرک، شوش و خیابان شهباز محل های رفت و آمد این گروه ها بوده است. شهرک های صنعتی و کارگری هم طبیعتا از آن جا که تفکر چپ آرمان های کارگری را دنبال می کند، خاستگاهی برای اعضای این گروه ها می شود، به ویژه این که تشکل های کارگری بیشتر با افرادی دارای گرایش چپ شکل می گیرند.
شهرهای خاستگاه گروه های سیاسی
بروجرد: شهر زادگاه آیت الله بروجردی است که او را در این منطقه آقاحسین اما می خوانند. فرهنگی ترین شهر لرستان است که هم درس خوانده دارد، هم اهل فرهنگ و هنر و هم امکانات گسترده؛ چنان که به «پاریس کوچولو» معروف است. صنعت ورشو و نساجی هم رونق دارد. معروف است در همه سازمان های چپ در ایران، حتما یک نفر بروجردی در کمیته مرکزی سازمان حضور داشته است.
بروجرد پایگاه آرمان خلقی ها بود و کسانی چون همایون کتیرایی، فریدون اعظمی، احمد و محمود خرم آبادی در این شهر فعالیت می کردند. هر گرایش سیاسی و اجتماعی که در بروجرد شکل می گرفت، در شهرهای کارگری و کشاورزی مانند ازنا، درود و همچنین ملایر و تویسرکان در استان همدان اثرگذار بود.
شیراز: سال های 1330 تا 1332 در شیراز رقابت شدیدی میان مذهبی ها، توده ای ها و ملی گراها بود، اما وجود آرامگاه شاهچراغ و مدرسه های دینی در این محدوده، حضور و فعالیت خانواده دستغیب ها و فرهنگ بالای مطالعاتی در شیراز موجب شده بود که جوان های مبارز و معترض، نبض حرکت جامعه را در یک حرکت مذهبی ببینند و از همین رو، مجاهدین خلق (منافقین) فعالیت چشمگیرتری در شیراز داشتند.
بیشتر پایگاه مجاهدین بود و چهره هایی چون شاهسوندی و کاظم ذوالانوار که در کمیته مرکزی منافقین بودند، هر دو شیرازی بودند. این ها سال 1352 از سازمان منافقین جدا شدند. سازمان پیکار که بیشتر بچه های شیراز بودند، از دل سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بیرون آمد.
خوزستان: شهر آبادان شهری کارگری است؛ کارگران شرکت نفت که بیشتر در پالایشگاه و پتروشیمی کار می کنند. پس بیراه نیست که بیشتر جوان های معترض و مبارزش گرایش چپ پیدا می کنند و تحت تاثیر فعالیت کسانی چون نسیم و ناصر خاکسار، پایگاهی برای چریک های فدایی می شود. دیگر شهرهای خوزستان هم دست کمی از آبادان ندارند. فعالیت های سیدعلی صالحی در مسجد سلیمان، پایگاه چپ را در این شهر نیز قدرتمند می کند.
شمال ایران: هم گیلان پیشینه نهضت جنگل را دارد و هم هر دو استان عنصر همسایگی با اتحاد جماهیر شوروی. رضاشاه هم پای صنعت را به مازندران باز کرده بود و جامعه کارگری در شاهی و بهشهر و چند شهر دیگر شکل گرفته بود؛ به ویژه صنعت نساجی که رابطه آن با اندیشه چپ جالب به نظر می رسد. در آن سو هم نام لاهیجان با عملیات سیاهکل و تشکیل سازمان های چریک های فدایی خلق به نام این شهر گره خورده است. گرگان و بندرترکمن هم از پایگاه های فعال نیروهای چپ به شمار می روند.
اصفهان: اصفهان شهری مذهبی است و گروه های مذهبی نزدیک به روحانیت فعالیت گسترده تر و چشمگیرتری دارند؛ به ویژه این که مرجعیت، پایگاه مستحکمی در اصفهان دارد و خاستگاه چند مرجع سرشناس وقت است. خرده بورژوازی صنعتی اصفهان از همه ایران جلوتر و پیشرفته تر بود که بیشتر با مذهبی ها ارتباط داشت.
پس از مذهبی ها، منافقین هم در این شهر پایگاه دارند. وجود صنایعی چون ذوب آهن و پیدایش شهرک های کارگری چون فولادشهر، موجب پیدایش گروه های چپ در بخش های صنعتی اصفهان شد و بسیاری فولادشهر اصفهان را یکی از پایگاه های مهم گروه های چپ [چه منافقین و چه فداییان] می دانستند.
خراسان: از یک سو مشهد مقدس شهر مذهبی است و پیشینه تاریخی چون حادثه مسجد گوهرشاد را دارد. چهره های مذهبی چون شهید مطهری و ملی مذهبی چون محمدتقی شریعتی دارد. با این وجود، هم منافقین در شهر مشهد پایگاه داشتند و هم چریک فداییان خلق. [بازخوانی خاطرات اعضای چریک فداییان خلق نشان می دهد معمولا پس از لو رفتن خانه های تیمی، اصفهان و مشهد دو شهری بوده اند که اعضای سازمان برای بازیابی ارتباط و سازماندهی دوباره به یکی از این دو شهر سفر می کرده اند تا امنیت دوباره پیدا کنند و فعالیت پنهان خود را از سر گیرند.]
شهرهای بزرگ و کوچک دیگری چون تبریز و همدان هم پایگاه گروه های مختلف بوده اند، اما به لحاظ ساختار مذهبی کشور، فعالیت نیروهای مذهبی در بسیاری از این شهرها پررنگ تر است. در این میان، بوشهر یکی از شهرهایی است که در کنار نیروهای مذهبی، فعالیت نیروهای چپ هم در آن پررنگ است.
منبع: مجله مهرگان نو
نظر شما