به گزارش ایمنا، این مرجع عالیقدر درباره نقش و جایگاه رفیع حضرت امام صادق (ع) در پیشبرد اهداف متعالی دین مبین اسلام سخنانی را مطرح نموده که شرح آن به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ایشان چنین است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
اظهار ارادت کنید خدمت قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف» با سه صلوات.
بحث ما انشاء الله باشد برای هفتۀ آینده و به مناسبت شهادت امام ششم، امام صادق«سلاماللهعلیه» اظهار ارادتی خدمت آقا داشته باشیم. برای اینکه نظر امام ششم«سلاماللهعلیه» را به جلسه جلب کنیم، اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
امام صادق«سلاماللهعلیه» حقّ بزرگی به تشیّع دارند، لذا مذهب ما مذهب جعفری شده است. پیغمبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به رسالت مبعوث شدند و از همان اوّل، ولایت را دوش به دوش اسلام اهمیّت میدادند؛ و معنای ولایت هم یعنی دوازده امام بعد از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم». بیش از ده هزار روایت از سنّی و شیعه راجع به ائمّۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» داریم، که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» همینطور که میفرمودند اسلام، میفرمودند مراد از اسلام یعنی تشیّع، و بعد از من دوازده نفر خلیفۀ من هستند. در هر فرصتی این پیام را از طرف خدا به مردم میگفتند. همان وقتی که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» مبعوث به رسالت شدند و بنا شد رسالت را به مردم بگویند، ولایت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» را نیز به مردم گفتند. این حدیث ثقلین که سنّی و شیعه نقل میکند، پیغمبر اکرم بیش از هزار جا فرموده است بعد از من قرآن، عترت و عترت، قرآن و اگر کسی به این دو تمسّک نکند، ضلالت و گمراهی و بدبختی است: «مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا»[1]
حتّی سنّیها هم مینویسند دم مرگ بعد از اینکه در مسجد تبلیغ تشیّع را کردند، به خانه آمدند و قلم و دوات خواستند که بنویسند، در حالی که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در مدّت عمرشان ننوشته بودند، اما نگذاشتند و بالاخره با آن حدیث غدیر خم، پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» از دنیا رفتند. لذا تشیّع در زمان پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» یک چیز رسمی و یک چیز واضح و دوش به دوش اسلام، تشیع و دوش به دوش تشیع، اسلام است. و در هر فرصتی که میشد، امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» را معرفی کنند، معرفی میکردند. قدری بالاتر عرض کنم، لاأقل سیصد آیه در قرآن مربوط به تشیع است که سنّی هم اینها را قبول دارد. شیعه میگوید دو ثلث قرآن، اما ندیدم کسی منکر این باشد که سیصد آیه در قرآن مربوط به تشیع است و مربوط به اینکه وقتی پیغمبر اکرم از دنیا رفتند، دوازده نفر یکی پس از دیگری خلیفۀ این پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» هستند تا برسد به دوازدهم و به دست تشیع و به رهبری ایشان، پرچم اسلام روی کره زمین افراشته شود و تشیع عالمگیر شود و حکومت اهلبیت بیاید و این حکومت اهلبیت بیش از میلیونها سال باقی باشد. لذا پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» خیلی واضح و خیلی عالی کار خودشان را کردند. شما نمیتوانید یک سنی از علما و بزرگان آنها پیدا کنید که منکر این حرف من باشد. اما بعد از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» تشیع را ریشهکن کردند. نمیگفتند پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»نفرموده، بلکه میگفتند پیغمبر اشتباه کرده است. سیاست اسلام اقتضاء میکند سقیفۀ بنی ساعده را؛ و با این حرف سیاسی، تشیّع را کوبیدند و شدت عمل هم به خرج دادند. قضیۀ حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» از همینجا سرچشمه میگیرد. این شدت عملی که درباره حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» شد، به خاطر این بود که دیگران جرأت نکنند راجع به تشیع حرفی بزنند. بالاخره بعد از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» صد و چهارده نفر از خواص، تشکیل تشیّع دادند، گرچه در زبان پیغمبر اکرم این لفظ تشیع بوده است و پیغمبر اکرم بارها و بارها، به عنوان مثال وقتی آیۀ «فَإِنَ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»[2] یا آیۀ «أَلا إِنَ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[3] نازل میشد، روی منبر میفرمودند: یا علی! «أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ هُمُ الْفَائِزُون»، «أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ هُمُ الْغَالبون».[4]
و این لفظ شیعه خیلی مشهور و واضح بود. اما بعد از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» شیعیان در خفا رفتند. ولی صد و چهارده نفر از بزرگان و از خواص، این تشیع را تشکّل دادند. لذا اگر از شما بپرسند شیعه گری چه وقت پیدا شد، باید بگویید از نظر سنی و شیعه در زمان پیغمبر اکرم. این شجره طیبه قران در زمان پیغمبر پیدا شد، اما بالافاصله بعد از سقیفۀ بنیساعده تشکّل پیدا کرد. اصل تشیع و به قول قرآن این شجره طیبه را بعد از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، این صد و چهارده نفر حفظ کردند. امّا بالاخره در اقلیّت بود. بالاخره در میان مردم تشیّع مُرد. ولو شجره طیبه قرآن زنده بود، ولو خواص روی این شجره طیبه قرآن تبلیغ میکردند، اما در میان مردم چیزی به نام تشیع نداشتیم.
کمکم تا زمان امام حسین«سلاماللهعلیه» تصمیم گرفته شد این درخت قرآن و شجرۀ طیّبۀ قرآن را نابود کنند. لذا بر امام حسین«سلاماللهعلیه» واجب شد که قیام کند؛ و آمدن به کربلا و آن هم با زن و بچه، یعنی زنده کردن شجره طیبه قرآن.
«أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ ، تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»[5]
امام حسین«سلاماللهعلیه» کار خودشان را عالی کردند. یعنی مردمی که در یک خفقان عجیبی قبل از امام حسین«سلاماللهعلیه» واقع شده بودند، بعد از قیام امام حسین«سلاماللهعلیه» بیش از بیست انقلاب واقع شد. همۀ این بیست انقلاب به نام تشیّع و برای تشیّع و برای قیام امام حسین«سلاماللهعلیه» بود. امام حسین«سلاماللهعلیه» این شجره طیبه قرآن را زنده کرد. خود فدا شد و عیال اسیر شدند و کار هم کار مشکلی بود، اما بالاخره امام حسین«سلاماللهعلیه» با شهادتشان و با اسارت عیال توانستند این شجره طیبه قرآن را زنده کنند.
چیزی که بحث امشبمان است، اینست که این شجرۀ طیبه قرآن زنده شد، امّا فرهنگ نداشت. مثل سنّیها که فرهنگ اسلام نداشتند، تشیع هم بدتر از آن بود و فرهنگ نداشت و تشیّع منهای فرهنگ هم تشیّع نیست و ظاهر است. شیعه یعنی مذهب فرهنگدار، لذا یک فرصتی به امام باقر«سلاماللهعلیه» داده شد و این فرصت بیشتر برای امام صادق«سلاماللهعلیه» واقع شد. تضعیف بنیامیه و روی کار آمدن بنی عباس و بحثهای سیاسی و بحثهای اینکه من خلیفه هستم و بحثهای اینکه بنیامیه باید نابود شود و بالاخره بحثهای سیاسی، یک فرهنگ و یک فرصت به امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما» داد. فرصت امام باقر کم بود، اما توانستند این شجره طیبه قرآن را ریشهدار کنند. توانستند حوزههایی تشکیل دهند و توانستند شاگردان پرجرأت و پراستعدادی و شاگردانی که از همه چیز برای تشیع بگذرند، پیدا کنند و بالاخره در زمان امام باقر«سلاماللهعلیه» تشیع جان گرفت. الحمدلله در زمان امام باقر، شاگردان امام باقر، یعنی طلبهها و حوزهها توانستند این تشیع را به مردم بنمایانند.
برای امام باقر«سلاماللهعلیه» فرصت کم بود و آقا شهید شدند و نوبت به امام صادق«سلاماللهعلیه» رسید و امام صادق«سلاماللهعلیه» توانستند با بیش از هزار طلبۀ جوان، تشکیل حوزه دهند و درسها را شروع کنند و بالاخره توانستند این شجرۀ طیبه قرآن را بافرهنگ کنند. و این کار اگر از کار ابیعبدالله الحسین مهمتر نباشد، کمتر هم نیست. کار امام حسین«سلاماللهعلیه» اصل بناست و شجرۀ طیبه قرآن را زنده کردند، امّا «تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا» از امام صادق«سلاماللهعلیه» است. امام صادق«سلاماللهعلیه» میوهدار کردند و میوهها را تحویل اجتماع دادند. ما اگر بحارالانوار داریم با چند میلیون روایت در دین، در اعتقادات، در احکام و در اخلاق، مرهون زحمات امام صادق«سلاماللهعلیه» و شاگردان امام صادق است. البته گفتم آنکه شجره طیبه را به میوه رساند، امام باقر بود، اما اگر ما کتب اربعه داریم و به آن مینازیم، مرهون زحمات امام صادق«سلاماللهعلیه» و شاگردان امام صادق بود. اگر کتابهای فقهی ما استغنای کامل دارد و بیش از بیست یا سی جلد روایات فقهی داریم، مرهون زحمات امام صادق«سلاماللهعلیه» و شاگردان امام صادق است و شیعه الحمدلله مستغنی است.
استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی بروجردی«قدّسسرّه» مقیّد بودند که این جملات را روی منبر بفرمایند و یک دفعه میفرمودند این سنّیها در فقه 600 روایت دارند و از این 600 روایت هم دو ثلثش از عایشه یا کعب الاحبار است و درحقیقت باید بگوییم 200 روایت دارند، اما شیعه بیش از یک میلیون روایت راجع به فقه دارد. این وسائل الشّیعه که الان چکش مراجع تقلید است و مورد گفتگوی طلبههاست، در اثر زحمات امام صادق«سلاماللهعلیه» و شاگردهای امام صادق است. البته ما به این چیزها اهمیت نمیدهیم و فراموش کردهایم و اصلاً در نظر نداشتهایم. ما باید به شاگردهای امام صادق خیلی دعا کنیم و برای آنها قرآن بخوانیم و خیرات و مبرّات بدهیم و جلسات دینی را خدمت آنها هدیه کنیم و آنها خیلی زحمت کشیدند. البته زحمت طاقت فرسا و زحمتهایی که جان خودشان را روی آن گذاشتند.
دشمن ننشست نگاه کند و تا میتوانست این شاگردهای امام صادق را نابود میکرد. در تاریخ میخوانیم دسته جمعی مثلاً پنجاه طلبه را در زیرزمینی که شب را از روز تمیز نمیدادند، زندان میکرد و آنها از گرسنگی و شکنجه میمردند و آنها را دفن نمیکردند و در مقابل دیگران میگندیدند و بالاخره بعد آن زیرزمین را روی آن پنجاه نفر خراب میکردند.
یکی از شاگردان امام صادق«سلاماللهعلیه» ابن ابیعمیر است و تاجر بوده و هم شاگرد امام صادق«سلاماللهعلیه» بوده و روایت یاد میگرفته و پخش میکرده و هم تاجر بوده، اما به جرم تشیع او را گرفتند و به هفت سال زندان و 21 هزار تازیانه محکوم کردند و تمام اموالش را نیز مصادره کردند. در وقتی که از زندان بیرون آمد، به نان شب احتیاج داشت. اما همین ابن ابیعمیر با این زحمتها و مشقّتها توانست فرهنگ تشیع را به ما بدهد. اگر شاگرد امام صادق«سلاماللهعلیه» از شما خانمها بپرسد من به خاطر احکام دین، یعنی برای اخلاق و اعتقادات و احکام، هفت سال زندان با شکنجه و هفت سال زندان با 21 هزار تازیانه و مصادره اموال داشتم، برای اینکه برای شما روایت جمع کنم، حال شما با روایتهای من چه کردید؛ چه جوابی میدهید؟! اینها ما را میبخشند، اما خجالتزدگی هست، زیرا زحمت کشیدهاند و خون جگر خوردهاند.
در تاریخ میخوانیم یکی از طلبهها از کوفه به مدینه آمد برای یک روایت و وقتی به کوفه برگشت، رفیقش سوال کرد که سند روایت ثقلین را درست کردی یا نه؟ گفت نه و رفیقش گفت: تا مدینه رفتی و سند نیاوردی؟! او هم به خانه نرفت و از همان جا به مدینه برگشت تا سند روایت ثقلین را درست کند.
زراره تاجر است و در کوفه است. شش ماه تجارت میکرد و یک خرج و مخارجی برای خود و زن و بچه جمع میکرد و بعد به عنوان اینکه میخواهم عمره یا حج به جا آورم، به مکه میآمد و عمره یا حج را به جا میآورد و بعد به عنوان اینکه میخواهم زیارت قبر رسولالله کنم به مدینه میآمد، اما همۀ اینها مقدمه بود برای اینکه خدمت امام صادق«سلاماللهعلیه» برسد، اما نمیشد. امام صادق«سلاماللهعلیه» در مضیقه بودند. گاهی راحت بودند و گاهی در مضیقه بودند و گاهی نیمه مضیقه بودند. لذا نصف شب خدمت امام صادق«سلاماللهعلیه» میآمد. در آن شش ماه اول یک کتاب سؤال جمع کرده بود و از امام صادق«سلاماللهعلیه» سؤال میکرد و آقا جواب میداد و او پای سوالش جواب را مینوشت و یک کتاب میشد. دوباره برمیگشت و شش ماه تجارت میکرد و در آن شش ماه جمع روایات اهلبیت میکرد و سؤال جمع میکرد برای اینکه جواب بشنود. خود امام صادق«سلاماللهعلیه»هم بعضی اوقات در مضیقۀ عجیبی بودند. راوی میگوید رفت خدمت امام صادق و دیدم «الباب علیه مغلق و الستر علیه مرخی»،[6] دیدم در اطاق بسته و پرده انداخته شده و آقا در آن هوای گرم نشسته بودند. میگوید گریه راه گلویم را گرفت و آقا به من تسلّی دادند و فرمودند برای تشیع هرچه بتوانیم خدمت کنیم، باید بکنیم. لذا اگر میگویند مذهب، مذهب جعفری است، برای اینست که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» اصل تشیع را پایهریزی کردند و قرآن هم میفرماید یا رسول الله! بارک الله که شجرۀ طیّبۀ قرآن را پایهریزی کردی. سقیفه بنی ساعده آمد و درخت را خشکاند. در زمان امام حسین«سلاماللهعلیه»، امام حسین«سلاماللهعلیه» این شجرۀ طیبه قرآن را زنده کرد، اما فرهنگ نداشت. معلوم است که مذهب بیفرهنگ اگر نباشد، بهتر از اینست که باشد. آدمی که جاهل به دین باشد، معلوم است که ضررش خیلی بالاست. حال چه کسی مکتب تشیع را فرهنگ دار کرد؟! امام باقر«سلاماللهعلیه» پایهریزی کردند و اما عمده امام صادق«سلاماللهعلیه» و شاگردها یک استغنای کامل به تشیع دادند. الحمدلله تشیع هم از نظر احکام یعنی رساله و هم از نظر اخلاق و هم از نظر اعتقادات خیلی بالاست. من الان سراغ ندارم مشکلی در اعتقادات باشد که در روایات ما جواب داده نشده باشد. ما استغنای عجیبی در فرهنگ تشیع داریم و باید شکر کنیم.
یک مرتبه شکر اینست که بگوییم الحمدلله رب العالمین و همه باید این مرتبه را داشته باشیم. مرتبه دیگر هم شکر قلبی است که این چیزها را بدانیم و خیلی خوشحال شویم و برای کسانی که این تشیع را به ما دادند دعا کنیم و به فکر آنها باشیم و مخصوصاً به فکر امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما» باشیم. این نیز الحمدلله خوب است و داریم و اما شکر عملی، یعنی همۀ شما آقایان و خانمها باید آشنایی کامل به دین داشته باشید. آنها برای شما ضبط کردند و شما باید درو کنید. همۀ شما باید از نظر احکام آشنایی کامل داشته باشید. نمیتوانید یک مسئله پیدا کنید که در رسالهها و روایات ما نباشد. نمیتوانید یک جملۀ اخلاقی پیدا کنید که در روایات ما نباشد. نمیتوانید یک مسئلۀ اعتقادی پیدا کنید که جوابش در روایات ما نباشد، و اگر یک آقا یا یک خانم پیدا شود که آشنا به دین نباشد، به امام صادق و امام باقر«سلاماللهعلیهما» جفا کرده است و مواظب باشید یک دفعه جفا به امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما» و جفا به طلبههای زمان امام باقر و امام صادق نکرده باشید.
بحث خوبی بود. امیدوارم همۀ شما اهمیّت به این بحث دهید و مخصوصاً به این جملۀ آخر، اینکه همۀ شما عالم در دین شوید. الحمدلله آنها زمینه را آماده کردند، برای اینکه ما از این شجرۀ طیّبۀ قرآن استفاده کنیم: «تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا».
[1]. الاحتجاج، ج 1، ص 263؛ همچنین ر.ک: الکافی، ج 2، ص 415؛ تفسیر القمی، ج 1، ص 172؛ الامالی الصدوق، ص 523؛ بحار الانوار، ج 23، ص 106 تا 110؛ مسند احمد، ج 3، ص 14؛ کتاب السنّه، ص 630؛ المعجم الکبیر، ج 5، ص 154؛ کنزالعمّال، ج 1، ص 186 و...
[2]. المائده، 56.
[3]. المجادله، 22.
[4]. ر.ک: امالی الطوسی، ص 551؛ الصراط المستقیم، ج 1، ص 280؛ مشارق انوار الیقین، ص 70؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 246 و...
[5]. إبراهیم، 24 و 25.
[6]. اشاره به روایتی که راوی خطاب به امام صادق«سلاماللهعلیه» میگوید: «وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ عَلَیْکَ وَ السِّتْرُ مُرْخًی عَلَیْکَ».[الغیبة النعمانی، ص 288]
نظر شما