به گزارش گروه جامعه خبرگزاری ایمنا، بعد از دقایقی چراغ سبز میشود، خودرویی مدل بالا با سرعت در حال رانندگی است و در هنگام رانندگی در لاین خود حرکت نمیکند و مرتب سبقت میگیرد، لحظاتی با استرس سپری میشود انگار بوق زدنهای مکرر و تکرار سبقتهای نابهنگام برای راننده خودرو عادی است.
هر شهروندی از صبح که چشم باز میکند در هیاهوی زندگی شهرنشینی تا شب هنگام که دیده بر هم میگذارد صدها و شاید هم هزاران صدای بوق را میشنود بی آنکه بداند هر کدام از آنها معنایی دارند، در حقیقت بوق زدنهای بیجا تنها گوشهای از فرهنگ نادرست رانندگی در جامعه امروزی است.
در نکات روزمره شهروندی شاهدیم که هنوز بوق زدن هم مانند سایر فرهنگها با معیارهای زندگی شهرنشینی منطبق نشده و استفاده از بوق به عنوان جزئی از رانندگی نشاندهنده شخصیت هر راننده است و در واقع این نحوه استفاده برای هر نوع شخصیت به یک عادت مبدل شده است.
سبقتهای بیجا و راه ندادن به خودروی طرف مقابل با بوق زدنهای مداوم هم سیمای نامناسبی است که هر روزه در برخی از کوچهها و خیابانهای شهر تکرار میشود، گویی برخی از رانندگان به هنگام رانندگی قوانین را از یاد برده و با رفتارهایی نابهنجار سعی در برآورده کردن خواستههای غیرمعقول خود دارند.
پرده دوم:
هنگام ظهر است که از خیابان فرعی به داخل کوچه میپیچم، کنار جدول خودرویی مشغول پارک دوبله است، بعد از پارک دو جوان از خودرو پیاده شده، چند بار دزدگیر را روشن و خاموش میکنند، صدایی که فوقالعاده بالا و آزاردهنده است، همزمان آن، دو موتورسوار هم مشغول ویراژ دادن در پیادهرو هستند و با بوقهای مداوم خود، آلودگیهای صوتی را چند برابر میکنند، موتورسوار علاوه بر این که حریم خصوصی عابر پیاده را گرفته سر و صدای مهیب بوقهایش که گوش هر رهگذری را میآزارد، تعجبآور است.
متاسفانه بوق زدن نه فقط به عنوان وسیلهای هشداردهنده بلکه به عنوان وسیلهای برای برقراری ارتباط میان انسانها تبدیل شده و از احوالپرسی گرفته تا اعتراض و هشدار، از بوق به روشهای متعدد استفاده میشود.
اغلب اوقات این صداهای نابهنجار برای ما غیرعادی، نامانوس و دور از ذهن است؛ گاهی بوقها برای جلب توجه و مطرح شدن است، به خصوص نوجوانان و جوانان که دوست دارند همه را شگفتزده کرده و متفاوت باشند حتی اگر این تفاوت، تفاوت کاذبی باشد.
این آلودگی صوتی ناشی از بوقهای خودرو، موتورسیکلت و دزدگیر خودروها به هنگام شب واقعیت انکارناپذیر زندگی در شهرها بوده که همواره موجب سلب آسایش شهروندی است.
امروزه از بوق در جهت مصارف غیرضروری و گاهی حتی برای عصبی کردن مردم هم استفاده میشود، بسیار برایمان اتفاق افتاده که درگذر از پیادهروهای شهر از شهروندان سلب آسایش و امنیت میشود.
نمونه بارز آن همان موتورسیکلتهایی هستند که اشاره شد که با سرعت عبور میکنند و عابران پیاده تنها راه گریزشان، پناه بردن به کنار خیابان و باز کردن راه و مسیر برای این راکبان بیتوجه به حقوق شهروندان است.
صدای ناهنجار موجب ایجاد اضطراب، تنش و استرس در زندگی شهروندان شده و سلامت روانی جامعه را هم به مخاطره میاندازد.
در حقیقت هیچ شهروندی در شهرها دیگر خواهان این نیست که صدای هیچ بوقی مهیبی را بشنود، چرا که در آن هیچ پیام دلسوزانهای وجود ندارد.
آزار و اذیت ناشی از صدای بوق و آژیر در سطح شهر، وابسته به شخصیت افرادی است که دست خود را روی بوق میگذارند و این افراد در حالت طبیعی باید اشخاصی باشند که نگران سلامتی و آرامش و آسایش انسانهای مقابل خود هستند و برای هشدار دادن به آنها در مواقع ضروری از بوق استفاده کنند.
به طور یقین رعایت قواعد شهروندی و آموزش در این زمینه باید از محیط خانواده به وسیله رفتار شایسته پدر و مادر آغاز شود، رعایت رفتارهای اصولی روزانه هنگام رانندگی، بوق نزدن به بهانههای متفاوت، عدم عبور از خیابان به بهانه پله زیاد، توجه به وجود پل هوایی، کثیف نکردن و نظافت منزل، کوچه و خیابان برای دستیابی جامعه به قوانین و مقررات شهروندی است که مشارکت شهروندان در این زمینه ضروری است.
نتیجه اینکه در واکاوی مسائل روزمره اجتماعی و تحلیلی بیشتر این واقعیت در رانندگی در خیابانها شاهدیم که بوق زدنهای ممتد و بیمورد، سبقتهای نابجا، عدم رعایت حق تقدم، استرس، فشارهای عصبی و انجام حرکات نمایشی همه و همه رفتارهایی است که روزانه از طرف برخی از رانندگان دیده میشود که در بسیاری مواقع به خشونت و نزاعهای خیابانی منجر میشود.
به طور یقین اگر مدت کوتاهی را به فکرک ردن درباره نتیجه عمل خود بگذرانیم، میتوانیم فرهنگ شهروندی و باهمنشینی را خیلی بهتر از همیشه به مرحله اجرا در آوریم.
نظر شما