● سيدعبدالحسين سيدالعراقين عالم کامل در سال 1296ق در اصفهان متولد شد. وي از سادات جليل حسيني خاتونآبادي و از اعقاب علامه مير محمداسماعيل خاتونآبادي (م:1116ق) بود.
مرحوم سيدعبدالحسين در سن شش سالگي پدر خود را از دست داد و زير نظر عمويش رشد و نمو کرد. او پس از تکميل مقدمات و سطوح، بههمراه مرحوم سيدمحمد نجفآبادي براي ادامهي تحصيل در سال 1316 به نجف اشرف مهاجرت نمود و تا سال 1327 به مدت يازده سال در آنجا به تحصيل پرداخت.
برخي از اساتيد ايشان در حوزهي علميهي نجف عبارتند از: 1. آخوند ملامحمدکاظم خراساني، 2. سيدمحمدکاظم يزدي، 3. حاج آقارضا همداني صاحب مصباحالفقيه، 4. ملاعلي نهاوندي صاحب تشريحالاصول، 5. سيدمحمد فشارکي و 6. ميرزا محمدتقي شيرازي.
وي در ماه رجب سال 1327 پس از اخذ اجازهي اجتهاد و ملقب شدن به لقب «سيدالعراقين» از طرف استادش آخوند خراساني به اصفهان بازگشت و از آنجا که داراي بياني شيوا بود به توصيهي استاد که رهبر ديني نهضت مشروطه بود، در مسير راه، مردم را با فوايد و لزوم برقراري مشروطه آشنا کرده و آنان را به تلاش در راه برپايي آن، تحت نظارت علما و مراجع شيعه ترغيب مينمود.
سيد پس از بازگشت به اصفهان همچنين به امامت و قضاوت و تدريس در مدرسهي چهارباغ و توليت موقوفات آن پرداخت. در آن زمان زعامت ديني و اجتماعي اصفهان را مرحوم آيتالله آقانجفي اصفهاني و برادرش حاجآقا نورالله عهدهدار بودند. سيدالعراقين نيز در کنار آنان به خدمات اجتماعي مشغول شد.
از جمله فعاليتهاي ايشان ميتوان به اين موارد اشاره کرد:
1. «عضويت در هيئت علميهي اصفهان» اين هيئت در سال 1342ق بهوسيلهي آيتالله حاجآقا نورالله نجفي و با عضويت جمعي از علماي بزرگ اصفهان جهت رسيدگي به امور حوزهي علميه و نظارت بر اجراي صحيح احکام و مقررات اسلامي در جامعه تشکيل شد و برخي از اعضاي آن عبارت بودند از: سيدالعراقين، آخوند ملامحمدحسين فشارکي، سيدابوالقاسم دهکردي، مير محمدصادق خاتونآبادي، علامه شيخ محمدرضا نجفي، ميرزاابراهيم شمسآبادي و حاج ميرزاعلي هستهاي.
2. «همراهي با قيام حاجآقا نورالله نجفي» مهاجرت تاريخي حاجآقا نورالله به قم که قيامي مهم بر عليه ظلم و فساد رضاخاني بود به رهبري ايشان و همراهي عدهي زيادي از علماي اصفهان و ساير شهرستانها انجام شد.
حاجآقا نورالله با توجه به ملتهب شدن افکار عمومي درنتيجهي اجراي قانون سربازگيري، زمينه را براي ايجاد حرکت سياسي بزرگي عليه حاکميت موجود فراهم ديد. بنابراين زعامت و رهبري مردم را به عهده گرفت و توانست بار ديگر صحنهي مهاجرت کبراي انقلاب مشروطه را تکرار کند و بنيان سلطنت رضاشاه را به خطر اندازد. اين مهاجرت تاريخي در 15 ربيعالاول 1346ق بهعمل آمد و نزديک به سيصد نفر از زعما و پيشوايان روحاني شهرهاي ايران در آن شرکت کردند.
از علماي اصفهان بزرگاني چون: سيدالعراقين، مير محمدصادق خاتونآبادي، سيدمحمد نجفآبادي، سيدعلي نجفآبادي، سيدعبدالله ثقةالاسلام، سيدابوالقاسم دهکردي، ميرزاابوالحسن بروجردي، سيداسدالله چهارسوقي، علامه شيخ محمدرضا نجفي، شيخمهدي نجفي، صدرالعلماء و از شهرهاي ديگر همچون همدان و شيراز و مشهد نيز علماي مبرز زمان به قم رفتند و به تدريج بر تعداد مهاجرين افزوده شد.
پس از سه ماه اقامت در قم، دولت ناچار به عقبنشيني موقت شد و منافقانه، تقاضاهاي علماي مهاجر را که ضمن شش ماده به دربار و دولت اعلام شده و مهمتر از همهي آنها اعزام پنج مجتهد طراز اول به مجلس و اصلاح قانون نظام وظيفه بود پذيرفت. اما حاجآقا نورالله تصميم گرفت که پيش از تحقق يافتن موادي که بين طرفين امضا شده بود قم را ترک نکند. برخي از علماي همراه ايشان همچون فشارکي، سيدالعراقين و دهکردي به اصفهان بازگشتند و چندي بعد حاجآقا نورالله بهطور مرموزي چشم از جهان فروبست.
چنانکه گفتهاند: آن مرد بزرگ و مجاهد خستگيناپذير به دست پزشکي مزدور به نام دکتر شفاءالدوله مسموم شد و صبح روز اول ماه رجب 1346 ـ که 105 روز از عمر مهاجرت به قم ميگذشت ـ حاجآقا نورالله در بين شديدترين آثار تشنج و بيماري چشم از زندگي پوشيد و طاير روح بلندپروازش به آسمان طيران کرد. عظمت روح و بلندي همت و حدّ اعلاي شجاعت و رشادت، صفات زيبايي بود که در بين مزاياي اخلاقي اين روحاني بزرگ جلوهگري ميکرد.
سيداسدالله رسا در يادداشتهاي خود از اين قيام که در روزنامهي عرفان اصفهان منتشر شده در اين باره مينويسد:
«مرحوم حاجآقا نورالله بالفطره مخالف استبداد و خودسري و متمايل به عدالت و آزادي بود و همين مسأله باعث شده است که در بين جامعهي روحاني ايران داراي مقام و منزلتي ممتاز و شخصيتي مخصوص گرديده است. در ميان سياستمداران روحاني ايران کمتر کسي را ديدم بهقدر حاجآقا نورالله مورد اعتماد و تقديس مرحوم مدرس باشد و مکرر در واقعهي مهاجرت قم از مرحوم سيد شنيدم که ميگفت: حاجآقا نورالله با اين قيام بزرگترين خدمت را به اسلام انجام داد و دعا ميکرد که خداوند به او پاداش خير بدهد و گاهي هم گله داشت که چرا حرف آخر را نميزند و نميگويد رضاشاه را نميخواهم.
حاجآقا نورالله به شهادت همهي معاصرين خود از مرگ هراسي نداشت و برخلاف آنهايي که تصور ميکنند آب حيات خوردهاند و تا صبح قيامت زنده خواهند بود به مردن عقيده داشت و مخصوصاً عقب مرگ با شهامت و افتخار ميگشت.
ميگويند پس از تعطيل طولاني چند ماههي اصفهان و حالت انقلاب و قيامي که شهر اصفهان به خود گرفته بود و بر اثر همين وضعيت فکر مهاجرت به قم قوت گرفت.
روزي حاجآقا نورالله در منزل فشارکي (در) محلهي خواجو با حضور سيدالعراقين و مير محمدصادق مدرس احمدآبادي به سيدالعراقين ميگويد براي حرکت به قم استخارهاي با قرآن بکند. مرحوم سيدالعراقين قرآن را از مرحوم مير محمدصادق مي گيرد و استخاره ميکند، اين آيه ميآيد: من يخرج من بيته مهاجرا الي الله ثم يدرکه الموت فقد وقع اجره علي الله. (سورهي نساء: 1
مرحوم حاجآقا نورالله پس از خواندن اين آيه سر خود را روي عصاي خويش گذارده و پس از مدتي سر از عصا برداشته و ميگويد: من ميدانستم که در اين راه با مرگ روبهرو هستم و کشته خواهم شد ولي وظيفهي اسلامي من حکم ميکند از اين اقدام روي برنتابم.
روزي شاه که تازه از عزيمت و مهاجرت آقايان علما به قم مطلع شده بود با حضور عدهي زيادي گفت: مدرس کم بود آخوندها هم بر عليه من لشکرکشي کردند با اين لشکر ديگر چه ميشود کرد؟ متملقين حرفها زدند ولي خود او جواب داد موضوع اينطور که ميگوييد کوچک نيست و آن اصفهاني آدم خطرناکي است. سردار سپه از درجه و ميزان شهامت حاجآقا نورالله آگاه بود و از اقدامات مهم او در آغاز مشروطيت و فعاليت مرحوم حاجآقا نورالله هنگام مهاجرت مليون از تهران اطلاع داشت و مکرر ميگفت: فتنهي قم يکي از بزرگترين فتنهها است.»
سيدالعراقين عالمي جليل و بانفوذ و در ابتلائات، پشت و پناه مردم اصفهان بود.
به نوشتهي مرحوم سيدحسين آزاد: «وي داراي يک جنبه اعيانيت و اشرافيت خاصي بود که رؤساي دواير دولتي اجراي اوامرش را منتي بهسزا ميدانستند و در اجراي منوياتش مفتخر بودند. او داراي منابر و مواعظ خاصي بود که عارف و عامي را قابل استفاده و بياناتش محتوي معاني بسيار و در عصر خود وحيد روزگار بود.»
سيدمصلحالدين مهدوي نيز در کتاب تذکرةالمعاصرين خود مينويسد:
«العالم الفاضل المحقق الحاج سيدعبدالحسين سيدالعراقين، از فحول علما و روساء و اجله مجتهدين و فضلاء. خدمات آن جناب به دين و ملت بهقدري است كه نميتوان انكار آن نمود. در زمان حيات و بعد از فوتش از احدي شنيده نشد كه آن جناب كاري خلاف شريعت و عملي مخالف اسلام نموده باشد، و حال آنكه چندين سال مرجع كليهي مرافعات و مورد اطمينان دولت و ملت بود.»
سيدالعراقين پس از رحلت حاجآقا نورالله بهعنوان رئيسالعلماء و رئيس حوزهي علميهي اصفهان شناخته شد.
به نوشتهي سيدمصلحالدين مهدوي:
«در زماني كه قانون اتحاد لباس را در اصفهان ميخواستند عملي كنند، بهواسطهي وجود او عدهي بسياري موفق به گرفتن جواز گرديده و بدينوسيله حفظ سلسلهي ديانت و روحانيت نموده، اكنون اصفهان بحمدالله بيشتر از تمام شهرهاي ايران روحاني و اهل علم داشته و از بركات قدسيهي او حوزهي علميهي اصفهان پس از قم در ايران بيمانند است.
توليت و تدريس مدرسهي چهارباغ اصفهان معروف به مدرسهي سلطاني با آن جناب بوده، مقدار زيادي املاك و موقوفات مدرسه كه در ازمنهي سابقه بهواسطهي بيمبالاتي متصديان و ظلم و تعدي حكومت وقت از تصرف وقف خارج گرديده و بهصورت ملكيت درآمده بود بهواسطهي او به تصرف وقف درآمد، از آن جمله است مرغ ملک، بازار بلند و غيره. تعمير گنبد و منارههاي مدرسهي چهارباغ در زمان آن جناب شد و چون مدرسه حوض نداشت و در ايام تابستان که جويها خشک ميگرديد مدرسه دچار بيآبي ميشد مرحوم سيدالعراقين در مدرسه حوض بزرگي طرح انداخت اما متأسفانه پس از وفات او برحسب پيشنهاد ادارهي معارف و اوقاف اصفهان که در از بين بردن وقف يد طولايي دارد مدرسه از تصرف ولد جليل و نجل نبيلشان خارج شده، حوض را باغچه نمودند و هرکجا در کاشيها نامي از تعمير در زمان ايشان بوده برداشته بهنام پادشاه وقت کردند.»
سيدالعراقين آخرين مدرس معروف مدرسهي چهارباغ بود که پس از وفات او سالها مدرسه تعطيل و خالي از سکنه گشته و امور وقفي آن زير نظر ادارهي اوقاف اداره ميشد تا پس از وقايع شهريور 1320 هجري شمسي مجدداً مدرسه در اختيار علما و طلاب قرار گرفت.
سيدالعراقين از مدرسين مدرسهي چهارباغ اصفهان بود و شاگرداني در درس او شرکت مينمودند که عبارتند از: 1. شيخ مرتضي اردکاني، 2. سيدروحالله خاتمي اردکاني، 3. سيدمحمدحسين مهدوي اردکاني، 4. شيخ هبتالله هرندي و 5. ميرزا محمدعلي کازروني يزدي.
سيدالعراقين در شب چهارشنبه 10 شوال 1350ق وفات يافت. پس از فوت، پيكر سيد را در ميان تأسف و اندوه مردم و تشيعي باشكوه به تخت فولاد حمل و بنا به وصيتش در محدودهي قبر حاج مير محمدصادق خاتونآبادي، كه خودش ترتيب داده بود به خاك سپردند. پس از دفن، اين قسمت از تخت فولاد بود كه به تكيهي سيدالعراقين معروف گرديد و عدهي زيادي از علماء و مجتهدين اصفهان در مجاورت وي مدفون گرديدند؛ بقعهي زيبايي توسط فرزندانش بر مزار پدر بزرگوارشان بنا گرديد.
خبرگزاری ایمنا: سيدالعراقين از روحانیون تأثیرگذار در صحنههای حساس سیاسی و اجتماعی زمانهی خود بود. وی از آنجا که دارای بيانی شيوا بود به توصيهی آخوند خراسانی، مردم را با فوايد و لزوم برقراری مشروطه آشنا کرده و آنان را به تلاش در راه برپايی آن، تحت نظارت علما و مراجع شيعه ترغيب مینمود.
کد خبر 28294
نظر شما