عینک بزن!
در این شماره از روزنامه وطن امروز آمده است:
خیابانها و میدانهای اصلی بیش از هزار شهر و 4 هزار روستای ایران دیروز در تسخیر مردمی بود که با مشتهای گره کرده آمده بودند تا در سیوهشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن برگزاری جشن و سرور، به اظهارات و اقدامات گستاخانه دونالدترامپ، رئیسجمهور آمریکا علیه مردم ایران پاسخ دهند. به گزارش «وطنامروز» در راهپیمایی یومالله 22 بهمن امسال که با حضور پرشکوه مردم در سراسر کشور برگزار شد، مردم در کنار شعارهای ضداستکباری و بویژه شعار مرگ بر آمریکا، هر یک به زبان و گویش خود، پیامی را برای رئیسجمهور آمریکا آماده کرده بودند. از دستنوشته «یره ترامپ گنده نیا، ادعات نشه قناری» جوان مشهدی تا «ترامپ خاکه ته سر کرن»(ترامپ خاک بر سرت) سمنانیها و از دستبند نمادین بر دستان یک کودک و هل من مبارز طلبیدن یک نوجوان خطاب به ژنرالهای 5 ستاره آمریکایی تا دستنوشته کنایهآمیز «ممنون آقای ترامپ که زحمت عینک زدن ما را کم کردی» بخشی از پاسخهای نمادین مردم ایران به لفاظیهای اخیر ترامپ بود.
از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، دیروز آمده بودند تا با برپایی جشن پیروزی انقلاب اسلامی شعار مرگ بر آمریکا سر دهند. از قلب تهران تا خیابان اصلی روستای اردیب از توابع خور و بیابانک اصفهان فرقی نمیکرد، مردم آمده بودند تا به رئیس جمهور جدید آمریکا بگویند هرگز از تهدیدات پوشالی آمریکا هراسی به دل راه
نمی دهند و همیشه هر تهدیدی را با واکنش مناسب پاسخ می دهند. از حضور فرزندان شهید مدافع حرم مازندرانی محمد بلباسی که هنوز پیکر مطهرش به کشور بازنگشته تا راهپیمایی وحدتآفرین شیعه و سنی در چابهار یا پیوستن هموطنان کلیمی به موج خروشان ملت از کنیسه ابریشمچی تهران نشان داد 22 بهمن 95، یکی از ویژهترین نمادهای وحدت امت انقلابی ایران است. دیروز علاوه بر حضور سلایق مختلف مردم در راهپیمایی 22 بهمن، شخصیتهای سیاسی با گرایشهای مختلف نیز در این مراسم شرکت کردند.
به گزارش خبرگزاریها، راهپیمایی میلیونی یومالله 22 بهمن، دیروز راس ساعت 9 صبح در تهران و بیش از هزار شهر و 4 هزار روستا در سراسر کشور برگزار شد. حضور پرشور مردم در مراکز استانها و شهرستانها صحنههای بینظیری را در رسانهها به تصویر کشید. شهرهای اصفهان، تبریز، مشهد و شیراز در روز 22 بهمن شاهد حضور چشمگیر و پرشور مردم همیشه در صحنه ایران اسلامی بود. مردم در کنار شعارهای استکبارستیز، با برخی اقدامات خودجوش، انتقادات خود نسبت به عملکرد دولت را مطرح کردند. از جمله این اقدامات، حرکت نمادین چند جوان در اعتراض به عدم برخورد مناسب با مدیران نجومی بود. آنان به همراه کیسههای مملو از پول که روی آن عبارت «حقوقهای نجومی» نوشته شده بود، در راهپیمایی شرکت کردند. در قم آیات عظام تقلید دوشادوش مردم در راهپیمایی روز 22 بهمن شرکت کردند. آیات عظام مکارمشیرازی، جوادیآملی و نوریهمدانی با حضور در راهپیمایی یومالله 22 بهمن، انزجار خود را از اقدامات خصمانه آمریکا اعلام کردند. آیتالله صادق آملیلاریجانی، رئیس دستگاه قضا نیز از دیگر علمای شرکتکننده در راهپیمایی 22 بهمن شهر قم بود.
رئیس قوهقضائیه در این مراسم با ابراز خرسندی از حضور بینظیر مردم در راهپیمایی عظیم 22 بهمن با بیان اینکه این حرکت هیچگاه متوقف نخواهد شد، گفت: دولتمردان آمریکا امروز پاسخ یاوهگوییهای خود را از حضور مقتدرانه مردم در خیابانها دریافت خواهند کرد.
آیتالله آملیلاریجانی حضور مردم را نشان وحدت و همراهی مردم و مسؤولان دانست و خاطرنشان کرد: این حضور مایه دلگرمی مسؤولان است و مسؤولان هم باید قدر این ملت را بدانند و از دل و جان برای خدمت به آنان تلاش کنند. وی با بیان اینکه مردم ما هر تهدیدی را با زبان قدرت و به طور عملی پاسخ خواهند داد، افزود: دشمنان بدانند که این مردم و مسؤولان اگر در مواردی اختلاف نظر هم داشته باشند اما در دفاع از انقلاب اسلامی با وحدت و قدرت هر چه تمام پاسخ گزافهگوییهای دشمنان را خواهند داد.
در تهران نیز جمعیت زیادی از مردم، بهرغم سردی هوا، ساعاتی قبل از شروع رسمی مراسم به خیابانها آمدند و در حالی که مراسم اصلی و سخنرانی در میدان آزادی تهران برگزار میشد، جمعیت زیادی از مسیرهای دهگانه اعلام شده سمت محل اصلی مراسم راهپیمایی کردند. مردم در سالروز پیروزی انقلاب با در دست داشتن پلاکاردهایی با مضامینی همچون «قدرت استکباری و جهنمی آمریکا ماندنی نیست و از بین خواهد رفت» و «آنهایی که خواب آمریکا را میبینند، خدا بیدارشان کند»، اعتراض خود را به سیاست نگاه به غرب و کدخدا نشان دادند. راهپیمایان تصاویر زیادی از حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب در دست داشتند و شعارهای غالب آنها هم «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل» و «مرگ بر انگلیس» بود. علاوه بر این شعارها مردم در واکنش به رئیسجمهور جدید آمریکا که در روزهای اخیر مواضع تند ضدایرانی خود را به کرات اعلام کرده، بارها شعار «مرگ بر ترامپ» و «ایرانی از تهدید نمیترسد» سر دادند. آنان علاوه بر این شعارها با امضای تومارهای متعددی که در طول مسیر راهپیمایی در اختیارشان قرار داده شد، انزجار خود را از مواضع خصمانه دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا علیه کشورمان اعلام کرده و از دولتمردان خواستند به گستاخیهای آمریکاییها پاسخ دهند. راهپیمایان تهرانی در جملات کوتاه خود در این تومارها، دونالد ترامپ را دیوانه خواندند و بر ضرورت ایستادگی برابر استکبار جهانی تأکید کردند. در مراسم راهپیمایی 22 بهمن در تهران علاوه بر مردم، شخصیتهای سیاسی نیز با سلایق گوناگون حضور چشمگیری داشتند. حسن روحانی و چند تن از وزرای کابینه، دریابان علی شمخانی، غلامعلی حدادعادل، آیتالله احمد جنتی، سردار حسین اشتری، سرلشکر حسن فیروزآبادی، حجتالاسلام سیدمجتبی خامنهای، صادق محصولی، علیرضا زاکانی، سرلشکر محمد باقری، سرلشکر محمدعلی جعفری، حجتالاسلام علیاکبر ناطق نوری، محمود احمدینژاد، امیر سرلشکر عطاءالله صالحی، سردار حسین سلامی، حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان رئیس هیات موسس «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» و چند تن دیگر از اعضای هیات موسس این جبهه مردمی، از جمله دیگر شخصیتهای حاضر در راهپیمایی بودند. مهرداد بذرپاش، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی نیز به همراه فرزندانش (محمدامین و نازنینفاطمه) در راهپیمایی روز قدس شرکت کرد. سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز از دیگر شخصیتهایی بود که در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کرد.
تازهکارهای آمریکا با زبان احترام سخن بگویند
حسن روحانی سخنران مراسم یومالله 22 بهمن در تهران بود. او در سخنانی با اشاره به شرایط منطقه و جهان اظهار داشت: امروز با شرایط خاص منطقه و جهان مواجهیم اما ملت ما با حماسه امروز و حماسههای هر روزش هراسی به دل راه نخواهد داد. ما با وضعیتی مواجه هستیم که در منطقه بعضی تازهکاران قدرت در دست گرفتهاند، در دنیا و آمریکا بعضی از تازهکاران قدرت در دست گرفتهاند و همه آنان بدانند در برابر ملت ایران تنها باید با زبان احترام و تکریم سخن بگویند و ملت به تهدید پاسخ قاطع میدهد. بدانند کسانی که دولت و نیروهای مسلح ما را تهدید کنند، ملت ما یکپارچه و آگاه خواهد بود و در برابر بدخواهان تا آخر ایستادگی خواهد کرد. رئیسجمهور گفت: ما در برابر هرگونه تهدید، نابخردی و آتش با خرد، استقامت و ایستادگی و با قدرت پاسخ خواهیم داد. قدرت ما از قدرت ملت ایران است.
به گفته روحانی، ایران دنبال تنش و تشنج در منطقه و جهان نیست اما در برابر کسانی که چشم طمع به کشور دارند با قدرت ایستادگی میکند و در برابر زور همه جناحها و پیر و جوان یکصدا هستیم و به همه بدخواهان میگوییم که اینجا ایران، بیشه شیران است. روحانی در بخش پایانی سخنانش انتخابات بهار 96 را مورد توجه قرار داد و گفت: ملت ایران در ماههای آینده قدرت خود را در پای صندوقهای رای به بدخواهان و استکبار جهانی نشان خواهد داد. زبان گویای ملت در پای صندوق رای خواهد بود. ما به 38 سال انقلابمان افتخار میکنیم و آینده ما آینده پرامیدی خواهد بود.
تأکید مردم بر اقتدار موشکی
در پایان مراسم یومالله 22 بهمن، راهپیمایان با انتشار قطعنامهای به راهپیمایی خود پایان دادند. در بخشی از این قطعنامه آمده است: ملت انقلابی و دشمنشناس ایران اسلامی، ضمن بیاعتمادی مطلق به قدرتهای سلطهگر و در راس آنها آمریکای جنایتکار، خشم و اعتراض خود را نسبت به بدعهدیها و نقض مفاد توافقنامه «برجام» توسط «آمریکا» ابراز داشته و با محکوم کردن تلاشهای کاخ سفید برای وضع تحریمهای جدید و ایجاد موج «اسلامستیزی» و «ایرانهراسی» با همراهی ارتجاع منطقه؛ از دولتمردان و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و هیأت نظارت بر اجرای برجام، میخواهد با اتخاذ مواضع قاطعانه و راهکارهای پیشگیرانه مؤثر، مقابله به مثل شجاعانه را در دستور کار قرار دهند. راهپیمایان تاکید کردند: ملت انقلابی و بصیر ایران اسلامی، «آمریکا» را همچنان «دشمن شماره یک» خود دانسته و با تأسی از منویات و هشدارهای مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) برای «جهاد کبیر» و مقابله با راهبرد «رخنه» و «نفوذ» دشمن در ارکان نظام و تضعیف «اراده ملی»، تلاشها و اقدامات نهادهای امنیتی و اطلاعاتی در تحقق یافتن امنیت ملی ممتاز در کشور و منطقه پرآشوب فعلی را مورد تحسین قرار داده و آمادگی خود را برای رویارویی عاشورایی برابر هر تهدید احتمالی اعلام میدارد. آنان افزودند: امت غیرتمند ایران اسلامی، ضمن تاکید بر اصل غیر قابل مصالحه و مذاکره بودن امنیت جمهوری اسلامی ایران، «اقتدار موشکی» را نماد «قدرت بازدارندگی»، تضمین «امنیت ملی» و «خط قرمز دفاعی» خود و تداوم روند قدرتافزایی و ارتقای توان موشکی و توسعه توانمندیهای دفاعی را حق مردم ایران براساس حقوق بینالملل و منشور ملل متحد دانسته و هرگونه مداخله در این زمینه را نقض قواعد آمره حقوق بینالملل و خارج از صلاحیت هر کشور و نهادی میداند.
آیتالله مکارمشیرازی:
امسال دشمنان تهدیدات خود را با گمان اینکه مردم از نظام اسلامی مایوس و دلسرد خواهند شد، افزایش دادند اما مردم با این حضور استثنایی و مثالزدنی نقشههای آنان را نقش بر آب کردند
آیتالله نوریهمدانی:
حضور حماسی مردم دارای
3 پیام اساسی برای دشمنان است که جانفشانی برای انقلاب، پاسخ کوبنده به دشمنان و وفاداری به اصل نظام و ولایت فقیه از مهمترین پیامهای این حضور حماسی است
آیتالله جوادیآملی:
حضور در راهپیمایی وفای به عهد و تقویت نظام و رهبر معظم انقلاب اسلامی است که هر دوستی را امیدوار و هر دشمنی را ناامید میکند؛ انشاءالله نظام اسلامی تا ظهور صاحب اصلیاش از هر خطری مصون خواهد بود
ترامپ در مقابل چینی ها شکست
دکترعلیرضارضاخواه در این شماره از روزنامه خراسان اورده است:
کاخ سفید می گوید:" دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در یک گفتوگوی تلفنی با همتای چینی خود شی جینپینگ، سیاست «چین واحد» پکن را پذیرفت. " این در حالی است که تا پیش از این مخالفت با سیاست چین واحد یکی از شعارهای جنجالی رئیس جمهور جدید آمریکا محسوب می شد.این گفتوگوی تلفنی، نخستین تماس تلفنی میان رهبران دو کشور بعد از حضور رئیس جمهور جدید در کاخ سفید محسوب می شود.
گزارشها حاکی است طی هفتههای گذشته و بهویژه پس از گفتوگوی جنجالی رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیر استرالیا، رهبران چین از برقراری تماس تلفنی با ترامپ خودداری میکردند. یک روز پیش از این تماس تلفنی، ترامپ در نامهای به رئیس جمهور چین ، سال نوی چینی را تبریک گفته و «از همکاری برای توسعه روابط ساختاری» با پکن «برای تامین منافع هر دو کشور ایالات متحده و چین، استقبال کرده بود». به نظر میرسد ارسال نامه سبب شده تا مقدمات این گفتوگوی تلفنی نیز فراهم شود.
عقب نشینی ترامپ تنها پس از سه هفته
تحلیلگران سیاسی این اقدام را اولین عقبگرد آشکار ترامپ در حوزه سیاست خارجی تفسیر می کنند. ترامپ، چه در زمان رقابتهای انتخاباتی و چه پس از پیروزی در انتخابات ایالات متحده، چندین بار از سیاستهای پولی، بازرگانی و یا رویکرد پکن در قبال موضوع کره شمالی، انتقاد کرده بود.
او بارها با سیاست "چین واحد" مخالفت کرده بود. او رسما گفته بود، تعهدی به پایبندی به سیاست چین واحد ندارد. بر اساس سیاست «چین واحد» مورد قبول پکن هیچ کشوری اجازه ندارد روابط دیپلماتیک و رسمی با تایوانی داشته باشد که چین آن را از پایان جنگ داخلی ۱۹۴۹ بخش جداشده از خود میداند.
ترامپ اکنون با گذشت ۳ هفته از احراز مقام ریاست جمهوری از مواضع پیشین خود عقب نشینی کرده و در گفتوگوی تلفنی خود با رئیسجمهور چین تایید کرد که او به سیاست قبلی کشورش یعنی به سیاست چین واحد احترام میگذارد. با این موضعگیری به نظر میرسد که ترامپ دیگر قصد تحریک چین را ندارد.
شی جینپینگ، رئیسجمهور چین هم از صحبتهای ترامپ استقبال کرد. هر دو رئیسجمهور اکنون تصمیم دارند با هم ملاقات کنند. تغییر موضع ترامپ در مقابل پکن قطعا آخرین تغییر موضع او در حوزه سیاست خارجی نخواهد بود. او حتی اخیرا در مصاحبه ای با روزنامه "اسرائیل هایوم" از مواضع قبلی اش در رابطه با اسرائیل هم کمی عقب نشسته است.
رئیس جمهور آمریکا گفته است که توسعه شهرکهای اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی "برای صلح خوب" نیست. این صریحترین اظهارنظر ترامپ درباره بحران خاورمیانه از آغاز ورود او به کاخ سفید است.
اما سوال اینجاست که علت اصلی تغییر سیاست خارجی ترامپ به ویژه در قبال پکن چه می تواند باشد؟ چه عواملی باعث این چرخش دیدگاه و کنترل موضع گیری های ترامپ شده است؟ در پاسخ به این سوال بایستی تاکید کرد که علاوه بر محدودیت های ساختاری در فضای اقتصادی و سیاسی بین الملل و همچنین مشاوره های مختلفی که ترامپ احتمالا در هفته های گذشته دریافت کرده است، شکست های داخلی ترامپ به ویژه در مورد فرمان جنجالی محدودیت مهاجرت به آمریکا باعث تغییر رویه او در حوزه سیاست خارجی شده است.
دیپلماسی کابویی در مقابل دیپلماسی کنفسیوسی
بر اساس نظریه سازه انگاری، سیاست خارجی متاثر از تحولات داخلی کشورهاست. این که دولت ها چه تصویر و معنایی از جایگاه خود در ذهن دارند و چگونه خود را تفسیر می کنند، تاثیر جدی در نقش آفرینی و رفتار آنها در عرصه دیپلماسی دارد.
به عنوان نمونه در همین مسئله چینی ها چون از ایده کنفسیوس پیروی میکنند، عاقل و سنجیده عمل میکنند، آنها در مقابل اظهارات جنجالی سابق ترامپ در رابطه با چین واحد واکنشی نشان ندادند، اما کارخودشان را انجام داده و تلاش کردند علاوه بر کنترل فضای تنش از اهرم های فشار خود به خوبی استفاده کرده و خود را از سیبل تهاجم کاخ سفید خارج کنند.
رفتار آرام و تنش زای پکن در حوزه سیاست خارجی ناشی از فرهنگ کنفسیوسی چین است. این اتفاق که در نظریه سازه انگاری به قوس صعودی معروف است برای کشورهای دیگر به خصوص آمریکا هم قابل تعریف است. بر اساس نظریه سازه انگاری دولت های جدید به عنوان کارگزاران ملی با روی کار آمدن و در دست گرفتن قدرت تلاش می کنند معانی جدیدی را برای جایگاه و هویت ملی کشورشان تعریف کنند، این معانی در یک قوس صعودی وارد محیط بین المللی می شود، همزمان باز خورد سازه ها و یا معانی ایجاد شده در محیط بین الملل در یک قوس نزولی به داخل کشور باز می گردد.
اما این رویه می تواند به صورت معکوس نیز عمل نماید. به این معنی که شکست و ناکامی در عرصه سیاست داخلی به تعدیل رفتار در سیاست خارجی منجر می شد. دونالد ترامپ که به دنبال پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مانند یک کابوی برنده شده در یک دوئل، خود را در جایگاه قدرت مطلق می دید، لفاظی های زیادی را در عرصه سیاست داخلی و خارجی انجام داد.
اما شکست سیاست های مهاجرتی وی در داخل آمریکا باعث شد تا او، تعریف دیگری را از جایگاه خود ایجاد کند. مقاومت های مدنی و ساختاری در داخل آمریکا که برآمده از نظام توازن قوا در این کشور است منجر به آشکار شدن محدودیت های عملکردی ترامپ شد. حالا ترامپ دیگر خود را قدرت مطلق و شکست ناپذیر نمی داند، او تعریفی معقول تر از خود در اختیار دارد.
این بازسازی های داخلی در حوزه معنا که توسط کارگزاران صورت می گیرد، به صورت مشخص در سیاست خارجی نمود پیدا می کند. حالا ترامپ می داند که در مقابل قدرت های بین المللی مانند چین عنان مطلق را در اختیار ندارد و بایستی معقول تر گام بردارد.
ايران به رنگ اتحاد اسلامي و همدلي ملي
دکتر حسن کربلايي در این شماره از روزنامه رسالت اورده است:
انقلاب اسلامي ايران به 40 سالگي خود نزديک مي شود. ديروز ايرانيان بصير و روشن ضمير در سراسر کشور نه، بلکه در سراسر جهان با تمام وجود ارزشهاي انقلابي و ياد امام خميني (ره) را گرامي داشتند. چهره منور و نوراني امام راحل ديروز درخشنده تر از هر روز و هر ماه و هر سال در راهپيمايي ميليوني مردم تجلي داشت. مردم گويي آمده بودند به امام (ره) بگويند؛
در هوايت بي قرارم روز و شب
سر زپايت برندارم روز و شب
اي مهار عاشقان در دست تو
در ميان اين قطارم روز و شب
مردم آمده بودند جشن حماسه انقلاب، همدلي، وحدت و يکپارچگي جشن با هم بودن و جشن سرافرازي ايران اسلامي را با شکوهتر از هميشه برگزار کنند. مردم آمده بودند بگويند تنها رنگ ملت ايران رنگ اتحاد اسلامي و همدلي ملي است.
مردم ايران با حضور چشمگير و پرشورشان در راهپيمايي يوم الله 22 بهمن،
چشم ماهواره هاي دشمن را که حضور انقلابي ملت را رصد و شماره ميکردند، خيره کردند.
رئيس جمهور تازه کار و زياده گوي آمريکا ديروز پاسخ تهديد گزينه هاي
روي ميز خود را گرفت.
نگاه هاي مردم در جشن بزرگ پايداري و مقاومت ايرانيان مملو از عشق و محبت به يکديگر بود. اين پيوند ترک، فارس، کرد، لر، بلوچ، عرب و ... در اين سرزمين جاودانه است. مردم آمده بودند از صميم دل فرياد بزنند؛
اي خدا اين وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن
جمع و شمع خويش را برهم مزن
دشمنان را کورکن شادان مکن
کعبه اقبال اين حلقه ست و بس
کعبه اميد را ويران مکن
تاريخ انسان و جهان هيچ انقلابي را سراغ ندارد که پس از چهار دهه همچنان مردم با شور و اشتياق پاي آن ايستاده باشند. پيوند هميشگي ملت ايران ريشه در اسلام و فرهنگ اهل بيت عليهم السلام دارد.
ماموريت اصلي اين انقلاب ظهور دين در عرصه هاي عمومي است اکنون دين در همه عرصه هاي عمومي انقلاب ظهور و بروز دارد و اين ظهور دوره تعميق خود را مي گذراند.
هيچ قدرتي جز قدرت خدا قادر نيست قلبهاي ملت ايران را اين گونه به هم پيوند زند. مردم فهيم و فرهيخته ايران بزرگ، اين پيوند زميني را در آسمان بسته اند به همين دليل هر سال محکمتر از سال گذشته اراده پولادين خود را به رخ جهانيان مي کشند.
انقلاب اسلامي ما يک انقلاب فراسرزميني است و ملت ما در انديشه برپايي يک تمدن بزرگ جهاني است. اين تمدن در مختصات حکومت مهدوي و انديشه سترگ مهدويت تعريف مي شود.
بيش از نيم قرن است دشمن مي خواهد لباس باطل بر تن اسلام بپوشاند و چهره زيباي آن را مخفي کند. انقلاب اسلامي آمد و دست رد بر سينه نامحرمان زد و چهره زيباي اسلام و قرآن را در قامت يک انسان آزاده، شجاع، پاکباز، فقيه، حکيم، فيلسوف، مدير، مدبر و ... به نام امام خميني (ره) نشان داد.
پروژه هاي ايران هراسي، اسلام هراسي و شيعه هراسي به شکست انجاميد و از ميان غبار اين نبرد فکري با تمدن غرب به ياري خداي متعال ايراني سربلند کرد که سرتاسرش زيبايي و زيبايي و زيبايي است.
غرب با پوشاندن لباس داعش بر تن اسلام دروغين درصدد پوشاندن زيبايي هاي اسلام واقعي است. آنها مي خواهند تمدن اسلام و قرآن را زشت، تند و توام با خشونت و بي منطق نشان دهند.علل گرايش امروز مدرنيته به وهابيگري و پيوند آمريکا و حکام حجاز و شيوخ قارون صفت خليج فارس همين است. آنها نيک مي دانند جنگ ما با غرب لزوماً يک جنگ نظامي نيست. يک جنگ فکري، عقيدتي و نرم افزاري است. آنها از پرتاب موشکهاي بالستيک فکري ما به قلب انديشه هاي منحط مدرنيته مي ترسند.کلاهک هاي هسته اي آنها قادر نيستند جلوي رشد اسلام و جاذبه قرآن را در جهان امروز بگيرد.
کما اينکه ارتش تا بن دندان مسلح رژيم منفور و خائن پهلوي نيز در 22 بهمن سال 57 نتوانست در برابر اراده ملت بايستد. اين ارتش به تصرف اسلام، امام، انقلاب و مردم درآمد بدون اينکه بتواند مقاومتي کند.مقاومت در برابر خدا بيهوده است. جنگ با خدا ثمري ندارد. سقوط فاشيسم در آلمان و مارکسيسم در شوروي سابق اين حقيقت را به خوبي نشان مي دهد.غرب نيز به زودي در برابر اسلام زانو خواهد زد و در نبرد بيحاصل با خدا شکست خواهد خورد. ليبراليسم هيچ حرفي براي بشريت در عرصه هاي عمومي و خصوصي ندارد. تبعيض، بي عدالتي، فساد و تباهي که سوغات ليبراليسم است در جوامع غربي موج ميزند. آنها نيز به زودي حقانيت انقلاب اسلامي را به رسميت خواهند شناخت و آن روز خيلي دور نيست.
اندکي صبر سحر نزديک است.
شکوه جشن وحدت و همدلي ايرانيان ديروز اين حقيقت روشن را فرياد مي زد.
دشمن ديروز فهميد که نمي توان يک انقلاب 40 ساله را ترساند. دشمن ديروز فهميد که بايد از انقلاب اسلامي همچنان ترسيد و ديگر حرفي از گزينه هاي احمقانه روي ميزش را به ميان نياورد.
آغاز یک پایان
سیدمحمدعماد اعرابی در این شماره از روزنامه کیهان اورده است:
دیروز انبوه چند ده میلیونی جمعیت که به پاسداشت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در سراسر کشور به میدان آمده بودند، بار دیگر مانند همیشه، پاسخ کوبنده و دندانشکنی به تهدیدهای آمریکا دادند و با شعارهای «مرگ بر آمریکا» که از ژرفای دلهایشان بر زبان جاری شده بود، تهدیدهای اخیر رئیسجمهور آمریکا را به سخره گرفتند و گزینه نظامی را که ترامپ دیوانه از روی میز بودن آن سخن میگفت، زیر گامهای استوار خود لگدمال کردند. یادداشت امروز در ادامه راهپیمایی عظیم و حماسی دیروز ملت نوشته شده و گویای آن است که گزینه نظامی مورد اشاره آمریکا ارزشی بیشتر از یک بلوف احمقانه ندارد. بخوانید!
شاید در نگاه اول آنچه از تقابل دولت آمریکا و متحدانش با ایران منعکس میشود، هولناک جلوه کند. ترامپ در اولین گفتگوی تلویزیونی خود با abcNews درباره مقابله با ایران میگوید: «ترجیح میدهم در مورد گزینه نظامی حرف نزنم بلکه به آن عمل کنم.»1 او سپس یک بار دیگر به رسانهها اعلام میکند همه گزینهها در مقابل ایران روی میز است.2 آمریکا، انگلستان و فرانسه در آبهای خلیج فارس مانور نظامی میدهند و درگیری با ایران را شبیهسازی میکنند.3 مایک پنس، معاون رئیسجمهور آمریکا میگوید ایران بهتر است عزم ترامپ را آزمایش نکند.4 رئیس رژیم صهیونیستی از تلاش برای اتحاد اسرائیل، انگلیس و آمریکا در برابر ایران خبر میدهد.5 مایکل فلین مشاور امنیت ملی ترامپ در بیانیهای اعلام میکند روزهای چشمپوشی از اقدامات خصمانه ایران به پایان رسیده6 و دست آخر رادیو دولتی آلمان از هماهنگیهایی برای یک درگیری منطقهای با ایران گزارش میدهد. گزارشی که به نحوی ناشیانه بازتاب افکار برخی جریانات داخلی از زبان کارشناسان ایرانی خارجنشین بود. کارشناسان رادیو دولتی آلمان ضمن جدی ارزیابی کردن تهدید نظامی ایران به مسئولان کشورمان پیشنهاد دادند تا حداقل آزمایش موشکهایش را بدون پوشش رسانهای انجام دهد و در پایان به نیابت از آمریکا تهدید کردند که با توجه به همکاری ایران با نهادهای بینالمللی مقابله با پولشویی راههای دور زدن تحریمها که پیشتر از آن استفاده میشد، مسدود شده و تحریمهای آتی برای ایران بسیار سهمگینتر خواهد بود.7 همه این بازنماییهای رسانهای کوشیدهاند از ترامپ و دولت ترامپ تصویر دیوانهای که ممکن است دست به هر کاری بزند بسازند. دونالد ترامپ خود نیز به اندازه کافی در جهت تکمیل این تصویرسازی میکوشد و مینویسد: «ایران با آتش بازی میکند. آنها قدر مهربانی اوباما را نمیدانند. من آنطور نیستم.»8 اما آیا ایران واقعا با آتش بازی میکند و آیا تهدیدهای جنگطلبانه واشنگتن جدی است و احتمال عملیاتی دارد؟
برای پاسخ به سؤالهایی از این دست لازم است یک بار شرایط داخلی آمریکا را حداقل در چهار سال گذشته بازسازی کنیم. برای این بازسازی میخواهیم تماما از اخبار و اطلاعات رسانههای اروپایی و آمریکایی استفاده کنیم تا روایتی از درون داشته باشیم. آمریکا از سال 2012 یعنی از ابتدای دولت دوم باراک اوباما به دلیل اختلاف بر سر سیاستگذاریهای مالی، بودجه مدون سالانه ندارد و نمایندگان کنگره هر چند ماه یک بار، بودجهای موقت تصویب کردهاند.9 در دسامبر سال 2012 این اختلافات و مشکلات مالی به حدی رسید که کارشناسان سیاسی و اقتصادی از آن با تعبیر «پرتگاه مالی»(fiscal cliff) یاد کردند.10 دولت آمریکا با کسری بودجه هنگفتی مواجه شده بود که باید تن به کاهش اجباری هزینههای دولت میداد.11 اگرچه رسانههای غربی سعی کردند با تکیه بر برخی اقدامات کوچک و سطحی، شرایط را رو به بهبودی نشان دهند12 اما حقیقت این بود که آمریکا از ابتدای سال 2013 در «پرتگاه مالی» سقوط کرده بود.13 عوارض این بحران مالی حدود 6 ماه بعد بیشتر خودش را نشان داد و دولت فدرال آمریکا به مدت بیش از دو هفته تعطیل شد.14 نزدیک به یک میلیون کارمند به مرخصی اجباری بدون حقوق فرستاده شدند و یا مجبور بودند بدون دریافت حقوق، کار کنند.15 همچنین اوباما هشدار داد که این روند به بیکار شدن 750 هزار نفر دیگر منجر خواهد شد.16 این اتفاق تقریبا در سال بعد یعنی 2014 نیز با اندکی تفاوت تکرار شد.17 دولت ایالات متحده در بخشهای مهم و حیاتی خود از جمله نظامی به کاهش بودجه روی آورد.18 پنتاگون بودجه نظامیاش را تا 20 درصد کاهش داد19، 15 پایگاه نظامی آمریکا در اروپا طبق برنامهای تعیین شده در مسیر تعطیلی قرار گرفت20 و بودجه نظامیان خارج از خاک آمریکا نیز کاهش داده شد، نظامیانی که هزینه هرکدامشان در سال حدود یک و نیم میلیون دلار تخمین زده میشد.21 هزینه هر ساعت پرواز برای جنگندههای آمریکایی چیزی در حدود 68 هزار دلار برآورد میشد22 و نیروی هوایی ایالات متحده به علت عدم توانایی در تأمین این هزینه، یک سوم جنگندههای خود را از دور خارج کرد.23 در نهایت مارتین دمپسی رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آمریکا اعلام کرد در شرایط جنگی، آمریکا با مشکلات مالی زیادی روبهرو خواهد شد.24 به مشکلات مالی نیروهای نظامی آمریکا باید معضلات روحی و روانی را هم اضافه کرد تا آنجا که در سالهای اخیر حجم خودکشی در میان نظامیان آمریکا به بالاترین میزان خود یعنی یک نفر در روز رسید.25 پنتاگون این خبر را تأیید کرد که در شش ماه اول سال 2012 تعداد نظامیان آمریکایی که دست به خودکشی زدند از تعداد تلفات نظامیان آمریکا در افغانستان در همان مدت بیشتر بوده است.26 اوضاع در میان نیروهای نظامی آمریکا آنقدر آشفته بود که چاک هیگل وزیر وقت دفاع آمریکا یکی از اهداف خود را پاک کردن بلای جنسی از ارتش آمریکا برای همیشه عنوان کرد.27 وزیری که ظاهرا به دلیل همین مشکلات کمتر از دو سال در کابینه اوباما دوام آورد و استعفا کرد.28
علاوه بر همه اینها، باید برخی گزارشهای میدانی از جامعه آمریکا را به یاد بیاوریم. برای مثال برنامه شبکه تلویزیونی WBOC16آمریکا را که نشان میداد سالمندان ایالت مریلند برای گذراندن زندگی از غذای حیوانات خانگی تغذیه میکنند و خواستار کمک مالی دولت بودند.29 و یا به خاطر بیاوریم گزارش روزنامه گاردین از وجود 15 میلیون کودک فقیر در آمریکا را که طبق آن از هر 5 کودک آمریکایی، یک نفربه علت فقر مالی برای تهیه غذای روزانه، مشمول دریافت کوپن غذای رایگان میشد.30 همچنین صحنه اعتراضات خیابانی از فرگوسن تا نیواورلئان و نیویورک هنوز در ذهن مردم جهان باقی مانده است. با دیدن چنین شرایطی بود که نیک هانوئر یکی از سرمایهداران آمریکایی به همقطارانش هشدار داد: «ﺷﮑﺎف ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﺑﻪ ﺣﺪی رﺳﯿﺪه ﮐﻪ اﮔﺮ ﺗﻐﯿﯿﺮاﺗﯽ ﺳﺮﯾﻊ اﻋﻤﺎل ﻧﺸﻮد ﺷﺎﻫﺪ اﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﻣﺜﻞ اﻧﻘﻼب اﮐﺘﺒﺮ روﺳﯿﻪ ﯾﺎ اﻧﻘﻼب ﮐﺒﯿﺮ ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﻮد.»31 مقاله آقای هانوئر در پولتیکو در رسانههای دیگر با عنوان «صدای پای انقلاب میآید» پوشش داده شد.32 abcNews حجم بدهی عمومی آمریکا را نزدیک به 18 تریلیون دلار اعلام کرد33، رقمی که روز به روز در حال افزایش است و با یک محاسبه کوچک میتوان فهمید هر آمریکایی نزدیک به 57 هزار دلار به آیندگان بدهکار است. اساسا بازخورد چنین شرایط بغرنج اقتصادی و اجتماعی در شعارهای انتخاباتی ترامپ خودش را نشان داد و گفت: «ما شش تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه میکنیم. با این پول میتوانستیم سه بار آمریکا را بسازیم.»34 او در طول تمام تبلیغات انتخاباتیاش بر مسائلی مانند اشتغالزایی برای آمریکاییان، احیای کارخانههای از کار افتاده، تمرکز بر معضلات داخلی و ... تأکید کرد که همگی نشانهای از اوضاع نامناسب داخلی ایالات متحده بود.
این توصیف اجمالی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی ناپایدار آمریکا رسیدن به پاسخ سؤال ابتداییمان را آسان میکند، در واقع آمریکای جرج بوش پسر یک سوم این مشکلات را هم نداشت ولی در باتلاق افغانستان و عراق زمینگیر شد. اما برای پاسخ نهایی ترجیح میدهیم به قسمتهایی از کتاب مایکل فلین با عنوان «صحنه نبرد»(The Field of Fight) مراجعه کنیم. کتابی که تقریبا شش ماه پیش از انتخاب ترامپ و در تابستان 2016 منتشر شد و ویژگی مثبت آن شاید همین باشد که به علت دوری از جنجالهای رسانهای و عملیات روانی، مواضع منطقی و مستدلتری در آن بتوان یافت. فلین در این کتاب ضمن محکوم کردن دولتهای پیشین آمریکا برای عدم اقدام جدی در براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران، با تحلیلی دقیق و صحیح از انقلاب ایران و نقطه نزاع آن با آمریکا مینویسد: «ریشه این جدال در طبیعت جمهوری اسلامی نهفته است و ربطی به نارضایتی های واقعی و یا خیالی آنان نسبت به آمریکا ندارد. برای ایرانیان مذاکره برای دست یافتن به همزیستی مسالمتآمیز به معنای ترک دیدگاههای [امام] خمینی و جانشینان او در خصوص ظهور یک منجی است.»35 فلین در بخش نتیجهگیری کتاب به ارائه راهکاری برای مقابله با ایران میپردازد: «بهترین راه این است که ما به ضعیف ترین نقطه دشمن حمله کنیم و آن عدم توفیق انقلاب (در بر آوردن نیاز های مردم) ایران است. [...] این حمله ما باید سیاسی باشد نه نظامی و موثرترین سلاح ما آن چیزی است که [آیتالله] خامنهای بیش از هر چیز دیگر از آن هراس دارد: درد و رنج توده های ایرانی.»36 فلین با انتقاد از حمله نظامی به عراق تأکید میکند که برخورد با ایران «باید سیاسی میبود یعنی حمایت از اپوزیسیون داخلی [...] ما با اين روش، نظام شوروی را پايين کشيديم، کاری که به مراتب سختتر از پايين کشيدن جمهوری اسلامی بوده است.»37 اکنون و پس از انتخاب ترامپ به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده، مایکل فلین به عنوان مشاور امنیت ملی رئیسجمهور، مقامی تأثیرگذار در تعیین سیاستهای خارجی آمریکا دارد. با این حساب حتی فردی چون او به عنوان شخصیتی رادیکال در سیاست آمریکا، راه حل نظامی در قبال ایران را توصیه نمیکند و بر حمایت از اپوزیسیون داخلی به عنوان راهی جایگزین تأکید میکند.
بر این اساس میتوان گفت دامن زدن به فضای «هراس از جنگ»، بازی رسانهای ایالات متحده و همپیمانانش برای تغییر محاسبات تصمیمسازان داخلی ایران است. بازیای که شاید در برخی مواقع کفه ترازو را به نفع جریانات غربگرا و اهل مماشات داخلی که از قضا رابطه خوبی با اپوزیسیونهای داخلی و خارجی دارند، سنگین کند و با کلید واژه «عقلانیت» فضایی برای احیای نفوذ از دست رفته آنان در بدنه اجتماع ایران فراهم کند. اگر در سالهای گذشته با سایه موهوم جنگ محاسبات برخی مسئولین دولتی ایران تغییر کرد و به پذیرش توافقی نامتوازن با ایرادات ساختاری، موسوم به برجام تن دادند. حالا یک بار دیگر رئیسجمهور و دیگر دولتمردان آمریکا و اروپا با بازآفرینی فضای «هراس از جنگ» در یک خیمهشببازی رسانهای سعی در تحت تأثیر قرار دادن سیاست داخلی و خارجی ایران دارند.
در انتها میخواهیم به رویدادهایی با احتمال پایین و شاید غیر ممکن هم فکر کنیم و به نبردی رویاروی با ایالات متحده و یا همپیمانانش بیندیشیم. درگیریای که باتوجه به شرایط شکننده ایالات متحده در داخل و خارج از خاک خود، نبردی از سر استیصال آمریکا برای مهار ایران و تغییر وضع موجود خواهد بود نه از موضعی بالا برای حفظ قدرت و تداوم سلطه. چنین نزاعی نشانه مثبتی است چرا که بیش از آنکه به چالشی برای جمهوری اسلامی تبدیل شود، آغازی برای پایان و فروپاشی ایالات متحده خواهد بود. اما با همه این احوال حرف آخر را پیر جمارانیمان با کلام الهیاش گفت: «[ملت ایران] با اتکال به قدرت الهی در مقابل همه ایستاده و از این هیاهوها و چنگ و دندان نشان دادنها به خود هراس راه نمیدهند و هر روز مصممتر و مهیاتر برای دفاع از آرمانهای اسلامی هستند.»
برنامه ششم توسعه و راه پیشرو
دکتر محمدمهدی بهکیش در این شماره از روزنامه دنیای اقتصاد آورده است:
نظام برنامهریزی متمرکز در اتحاد جماهیر شوروی بهوجود آمد که بر اساس مالکیت دولتی عوامل تولید شکل گرفت و هدف توسعه فراگیر با کنترل مرکزی را دنبال میکرد. در شوروی 12 برنامه5 و 7 ساله اجرا شد که آخرین آن برای سالهای 90-1986 برنامهریزی شده بود، ولی اقتصاد شوروی در دهه 1980 با بحران مواجه شد و بالاخره در 1991 فرو پاشید و برنامهریزی متمرکز نیز از بین رفت.
کشورهای دیگری نیز اقدام به برنامهریزی متمرکز میان مدت (عموما 5 ساله) کردند. از جمله فرانسه که اولین برنامه خود را پس از جنگ جهانی دوم به اجرا گذاشت و هفت برنامه داشت. ماهیت برنامهریزی در فرانسه در پی دستیابی به راهحلهای میانی «دولت- بازار» بود، ولی همزمان با تشکیل اتحادیه اروپا نظام برنامهریزی در فرانسه نیز با بحران مواجه شد و از سالهای اولیه 1990 برنامهریزی متمرکز کنار گذاشته شد.
تفکر برنامهریزی متمرکز حتی به آمریکا هم رسوخ کرد. پس از بحران 32-1929 آمریکا برنامه «دره تنسی» را تهیه و اجرا کرد که منطقهای فقیر بود و نیاز به اعتبارات گسترده برای ایجاد زیرساختها داشت. پس از تجربه برنامهریزی دره تنسی (TVA) فضای کسبوکار آمریکا، برنامهریزی متمرکز را نپذیرفت و به فراموشی سپرده شد. البته در فاصله دو جنگ جهانی اول و دوم اکثر کشورهای اروپایی به تمرکز اقتصادی و نظام برنامهریزی گرایش پیدا کردند که بیشتر تحتتاثیر اوضاع بین دو جنگ و تاسیس اتحاد جماهیر شوروی بود، ولی همانگونه که در مورد فرانسه گفته شد در دهههای 1960 و 70 این گرایش به سوی بهرهگیری بیشتر از نظام اقتصاد بازار تغییر کرد ولی اکثر برنامهریزیهای متمرکز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی متوقف شد. شاید موفقترین برنامهریزی متمرکز از آن کره جنوبی بود که اولین برنامه خود را پس از پایان جنگ دو کره (1953) در سال 1962 بهوجود آورد. از آنجا که اهداف برنامهریزی کره منطبق بر تحولات بینالمللی از جمله آزادسازی اقتصادی بود، برنامهریزی متمرکز توانست منابع محدود کره جنوبی را به سوی اهدافی هدایت کند که بینالمللی شدن اقتصاد کره را تسریع میکرد. مثلا برنامه چهارم کره (81-1977) متمرکز بر هدایت «تولید برای صادرات» بود یا برنامه پنجم کره (86-1982) متمرکز بر رشد صنایع با فناوری دقیق و الکترونیک البته برای صادرات متمرکز شد و در نهایت برنامه ششم کره (91-1987) متمرکز به توسعه اجتماعی شد تا زیربنای آزادسازی اقتصادی و تولید برای صادرات را پشتیبانی کند. پس از بحران مالی آسیای شرقی در سالهای 1997-1998 برنامهریزی متمرکز در کره نیز به کناری گذاشته شد و اقتصاد متکی بر بازار هدایت منابع را به عهده گرفت.
نظام برنامهریزی در ایران نه برنامهریزی متمرکز از نوع برنامههای متمرکز شوروی و نه از نوع برنامهریزی کره جنوبی برای آمادهسازی زیرساختها جهت پیادهسازی مکانیزم عرضه و تقاضا بود. برنامهریزی در ایران برای تجهیز منابع حاصل از فروش نفت جهت سازماندهی پروژههای عمرانی بهوجود آمد و به همین دلیل اولین اقدام بهوجود آوردن سازمان برنامه بود که در 1328 تاسیس شد. برنامه اول تا سوم ماهیت عمرانی داشت که تنها برنامههای دوم و سوم به اجرا درآمد و از برنامه چهارم نوعی برنامه جامع پیاده شد که روال مناسبی از توسعه را دنبال کرد. در طی برنامه پنجم قبل از انقلاب قیمت نفت چند برابر شد و درآمدهای ارزی ایران از حدود 3 میلیارد دلار به بیش از 20 میلیارد دلار در سال افزایش یافت، باوجود تجدیدنظرهایی که صورت گرفت، برنامه انسجام خود را از دست داد و به بیراهه رفت و نظام اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی کشور را به هم پاشید و ثمره آن انقلاب اسلامی در سال 1357 شد.
در سالهای پس از انقلاب هیچ گاه فرصت یا جرأت آن پیدا نشد که نظام برنامهریزی کشور مورد بازبینی جدی قرار گیرد و در نتیجه برنامه اول که پس از پایان جنگ ایران و عراق به تصویب رسید، تصویری از برنامه پنجم قبل از انقلاب بود، ولی هدف روشنی را دنبال نمیکرد و حتی میتوان گفت که سردرگمی جدی در مفاهیم کلیدی چون خصوصیسازی داشت. در اصل برنامهریزان حرفهای علاقهمند بودند برنامه آزادسازی اقتصادی را دنبال کنند تا اقتصاد کشور بتواند با اقتصاد جهان که در آن سالها در اوج جهانی شدن بود هماوردی کند، ولی شعارها و گرایشهای ضد غربی در نظام سیاسی اجازه چنین کاری را نمیداد و در نتیجه دولت مجبور شد برای جبران بخشی از صدمات احتمالی ناشی از اجرای برنامه اول، برنامه محرمانهای نیز تهیه کند که آن هم بعدها زمینهساز برخوردهای سیاسی نامناسب شد و جهتگیری اقتصادی را بدون دنبال کردن هدف مشخص با اما و اگرهای بسیار مواجه کرد. شاید برنامه سوم توسعه که بعد از فراز و نشیبهای بسیار سیاسی و اقتصادی تهیه شد بهترین برنامهای باشد که با هدف روشن تغییر ساختارهای اقتصادی تهیه شد تا موجب رهایی از اقتصاد دولتی و به کارگیری اقتصاد متکی بر نظام عرضه و تقاضا در کشور شود و اهدافی را دنبال کند که مشکلات در پیش پای اقتصاد کشور را از میان بردارد و اقتصاد را برای انتقال به اقتصادی غیردولتی و آماده همکاری بینالمللی مهیا سازد، ولی اختلافات کارشناسی و عدم توانایی مسوولان سیاسی در تصمیمگیری یا تسلط گرایش چپ در تقریبا تمام دولتهای پس از انقلاب (شاید به جز دولت آقای هاشمی) راه را بر هر گونه مصالحه بست و سردرگمی در قوانین و مقررات، هر روز گرهی بیشتر از گذشته بر دست و پای کسبوکار کشور اضافه کرد و اجرای برنامه سوم توسعه ناکام ماند. عملکرد برنامههای چهارم و پنجم سرنوشتی بهتر از برنامه سوم نداشت و اینک این سوال مطرح است که چرا تجدید نظری در تدوین برنامه ششم نمیکنیم؟
امروز برنامهریزی متمرکز در دنیا وجود ندارد و تقریبا همزمان با فروپاشی شوروی برنامهریزی متمرکز در همه کشورها به کنار گذاشته شده است. بهجز چند کشور محدود همه کشورها لزوم پیادهسازی نظام عرضه و تقاضا را پذیرفتهاند. ولی اقتصاد کشور ما در شرایطی قرار دارد که زیرساختهای آماده برای بینالمللی شدن را ندارد. اقتصاد ایران که روزی چهار برنامه جلوتر از کره جنوبی بود، امروز به سالهای اجرای برنامه اول کره جنوبی بازگشته است؛ در نتیجه زیرساختها برای آزادسازی اقتصادی و همسانسازی آن با سایر کشورها آماده نیست؛ بنابراین سوال اصلی این است که چه باید کرد؟ زیرا عقبافتادگی ما از کشورهای همتراز موجب شده است نتوانیم از پتانسیلهای بیشمار کشور استفاده کنیم.
باوجود واقعیتهای فوق هم اینک لایحه برنامه ششم در مجلس به نوعی سرگردان است. واقعیتهای دنیای صنعت و تجارت در جهان تغییر کرده است و راه و روشی که سازمانهای بینالمللی از جمله اتاق بازرگانی بینالمللی (ICC) به ما میآموزند آن است که پارادایم اداره اقتصاد در کشورها نیز تغییر کرده است و ما هم باید به آن بپیوندیم تا سهم خود را از اقتصاد جهان بازستانیم، همان گونه که سهم کشور از صادرات نفت را پس گرفتیم، ولی ما هنوز درگیر توجیه این تغییر هستیم و بهنظر میرسد توان پذیرش آن را هنوز پیدا نکردهایم.
در این مسیر اولین تصمیم به کنار گذاشتن تدوین برنامه ششم به روال سابق است. سپس تصمیم بگیریم که چه نوع برنامهریزی را جایگزین کنیم. بهنظر میرسد دو نوع برنامهریزی میتواند به رشد و توسعه کشور کمک کند.
1- برنامهریزی منطقهای از نوع برنامهریزی که فرانسه پس از رها کردن برنامهریزی جامع دنبال کرد و لازمه آن اختصاص منابع به مناطقی است که از نظر توسعه کشور و تولید برای صادرات در اولویت قرار دارند. توجه داشته باشیم که نمیتوانیم منابع محدود را صرف یارانههایی کنیم که تاثیری در رشد ندارند. رفاه جامعه باید از طریق فعالیت اقتصادی به دست آید؛ بنابراین لازم است مزیتهای هر منطقه در کشور شناسایی شوند و دولت در ایجاد زیرساختهای آن منطقه برای فعال کردن مزیتها، برنامهریزی و هزینه صرف کند و البته اجرای آن را به خود منطقه واگذار کند. تعیین اولویتها مهمترین نقشی است که این گونه برنامهها به عهده میگیرند.
2- برنامهریزیهای بخشی: برخی از بخشهای اقتصادی کشور میتوانند سرآمد تولید برای صادرات شوند. مثلا توریسم یا ترانزیت کالا دو بخشی هستند که بازده سرمایهگذاری در آنان سریع است، ولی نیاز به سرمایهگذاری زیربنایی دارند و لازم است دولت برنامهریزی مشخصی برای دو هدف فوق داشته باشد؛ زیرا علاوهبر دارا بودن بازده سریع، اشتغالزا نیز هستند و تقاضا برای آنان فراوان است. بهعلاوه جذب سرمایه برای این نوع پروژهها بسیار آسانتر است. مثلا پروژه بزرگ جاده ابریشم که چینیها بهراه انداختهاند امکانات زیادی را برای بهرهگیری از پتانسیلهای ایران بهوجود میآورد.
البته میتوان بخشهای دیگری در اقتصاد را مشخص کرد که مصداق توسعه بخشی در کشور را داشته باشند، ولی با توجه به اولویتها باید منابع محدود را به بهترین هدفها که گسترش صادرات و ایجاد اشتغال گسترده در رأس آن باشد، اختصاص داد.
* اطلاعات مربوط به برنامهریزی متمرکز در کشورها عموما از نوشتههای دکتر فیروز توفیق خلاصهبرداری شده است.
اردیبهشت 96 و انتخابات سرنوشتساز ملت
مصطفی کواکبیان در این شماره از روزنامه مردم سالاری آورده است:
فصل پنجم: سیاستهای کلی انتخابات ابلاغی از سوی رهبر معظم انقلاب
قبل از ورود به بحث اصلی، نکاتی را به عنوان مقدمه یادآور میشوم:
1- بیشک آنچه که رهبر معظم انقلاب در تاریخ 24 مهر 1395 به عنوان سیاستهای کلی انتخابات پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام به روسای قوای سه گانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ کردند در اجرای بند یک اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بوده و باید در تمامی قوانین مرتبط با انتخابات به شکل قانون قطعی و لازم الرعایه مراعات شود. لذا در قوانین مربوط به انتخابات ریاستجمهوری، مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا اگر موارد نقص و یا نقض و یا ابهام وجود دارد حتما باید برطرف گردد.
2- هر چند بندهای یک و دو و سیزده از بندهای هجده گانه سیاستهای کلی انتخابات ابلاغی از سوی رهبر معظم انقلاب حائز اهمیت فراوانی است؛ اما از آنجایی که بندهای مذکور مختص به انتخابات مجلس شورای اسلامی است و خارج از موضوع نوشتار کنونی است لذا هیچگونه بحثی در مورد بندهای مذکور نخواهیم داشت.
3- در سیاستهای کلی انتخابات ابلاغی از سوی رهبر معظم انقلاب، نکات تازهای همچون ضرورت تعریف و اعلام معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاستجمهوری و یا لزوم صیانت از آرای مردم به عنوان حقالناس و یا ممنوعیت ورود نیروهای مسلح، قوای سه گانه و وزارتخانهها و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و سازمانهای دولتی و نهادهای عمومی در دستهبندیهای سیاسی و جناحی انتخاباتی و جانبداری از داوطلبان و یا بهرهگیری از فناوریهای نوین در جهت حداکثرسازی شفافیت، سرعت و سلامت در اخذ و شمارش آرا و اعلام نتایج و یا شفافسازی منابع و هزینههای انتخاباتی داوطلبان و تشکلهای سیاسی و یا امثال آن مطرح شده است لذا حتما باید بسیاری از قوانین مرتبط با انتخابات ریاستجمهوری و شوراها که قرار است در اردیبهشت 96 برگزار شود اصلاح و کامل شود.
4- علیرغم تذکرات مکرر نگارنده در صحن علی مجلس شورای اسلامی در مورد ضرورت سرعت عمل وزارت کشور و هیات دولت برای ارائه هر چه سریعتر لایحه قانون جامع انتخابات متناسب با سیاستهای کلی ابلاغی مقام معظم رهبری، متاسفانه روند کارها به گونهای پیش میرود که گویا قرار است با همین قوانین موجود و براساس همان ساز و کارهای قبلی، انتخابات پیشرو برگزار شود و احتمالا به نکات جدید مذکور در سیاستهای ابلاغی نیز در انتخابات اردیبهشت 96 باز هم بیتوجهی شود!
5- پیشنهاد مشخص صاحب این قلم این است که در مورد انتخابات ریاستجمهوری پیشرو، حداقل همان قانون مصوب مجلس هشتم که بیشاز هفت سال است در مجمع تشخیص مصلحت نظام متوقف مانده و با صراحت مصادیق رجال سیاسی مذهبی و مدیر و مدبر بودن را مشخص میکند حتما برای انتخابات اردیبهشت 96 به جریان بیفتد و یا مجلس و دولت حداقل در مورد نکات نوآورانه رهبر معظم انقلاب در سیاستهای کلی برای انتخابات پیشرو چارهاندیشی نمایند.
ادامه مباحث را در شمارههای آتی پیگیری خواهیم نمود.
تاریخ هرگز تکرار نمیشود
احمد غلامی . سردبير در این شماره از روزنامه شرق آورده است:
اگر انقلاب اسلامی «سیاست بهاضافه مردم» بود، سال ٥٩ با آغاز جنگ «مردم بهاضافه سیاست» فضای جامعه را پر کرد. در فاصله این سالها در بستر سیاسی جامعه تحولات و اتفاقات شگفتانگیزی رخ داد که موجب شد عدهای هدایت سکان انقلاب را برعهده گیرند و برخی ناگزیر کنار بروند. با اینکه روح حاکم بر انقلاب مخالفت با نظام شاهنشاهی بود اما نباید فراموش کرد که هر کدام از گروههای درگیر در انقلاب به بخش خاصی از این نظام انتقاد داشتند و به آن حمله میکردند. همین نگرش یا برداشت از «ایده انقلاب» موجب شاخهشاخهشدن جریانهای فکری انقلاب میشد و کسانی در این هنگامه دست بالا را داشتند که قادر بودند در پس پشت ایدههایشان مردمی را خلق و بسیج کنند. اگر هنوز مردم میدانند قدرتاند، فهم این توان را مدیون انقلاب هستند. انقلاب اسلامی در این ٣٨ ساله فرازوفرودهای بسیاری را تجربه کرده است. این انقلاب هنوز از چنان نیرویی برخوردار است که میتوان گفت اختلاف فکری موجود در سیاست داخلی همچنان از اختلاف دیدگاه در «ایده انقلاب» نشئت میگیرد. شاید تنها راه برونرفت از این وضعیت آشتی ملی و گشودن فضایی برای امر ممکن است. اگر مهمترین ویژگی انقلاب تصور و امکان دستیابی به جهانی دیگر بود، این خصیصه همچنان معنا و کاربرد دارد. دستیابی و خلق جهانی دیگر و گذر از وضعیت موجود؛ تصوری که تاکنون دولتهای متفاوت انقلاب را بر سرکار آورده است.آنچه مردم را با شرایط خودشان بیگانه میکند، «پدیده رؤیت» است؛ یعنی زمانی که چشم جامعه به آنچه در درونش تحملناپذیر است باز میشود و درمییابد جهان دیگری هم ممکن است. سیاست بهاضافه مردم از همینجا آغاز میشود و انقلاب اسلامی این اقبال را داشت که در کوره سوزان جنگی ناخواسته آبدیده شود تا معنای مقاومت در آن رسوب کند و مستتر شود. تاریخ ٣٨ساله انقلاب، تاریخی بدون تکرار بوده است. کنشگران سیاسیِ آن اگرچه به خاستگاه انقلاب وفادار بودهاند، اما هریک از ایده انقلاب تصور و برداشت خاص خود را داشتهاند. قرائتی متفاوت که موجب تعارض، تضارب و درنهایت پویایی انقلاب شده است. دولت موقت عصاره و چکیده این تشدید و اختلاف و ائتلاف بود که در بستری متلاطم متولد شد. وضعیتی چنان پُرتنش که ناچار برایش شناسنامهای موقت صادر کردند تا دریای توفانی انقلاب آرام گیرد. اما رسم انقلاب آرامش برنمیتافت و در دل همین توفان نطفه دولتهای بعدی بسته شد. با دولت دوران جنگ بود که ایده انقلاب اسلامی تثبیت شد. سیاست بهاضافه مردم در هشت سالِ جنگ به مردم بهاضافه سیاست گره خورد و بسیاری از کنشگران انقلابی از قطار انقلاب پیاده شدند. اینک در سیوهشتمین سالگرد انقلاب اسلامی جای یکی از کنشگران انقلابی آن ایام که همواره سوار بر قطار انقلاب بوده خالی است. کسی که با وفاداری به ایده انقلاب ناگزیر بسیاری را سوار بر این قطار و بسیاری را از آن پیاده کرد. این رسم سیاست است. سیاست برخاسته از دل انقلاب و مواجهههای گاه تند و گاه آرام. دولت هاشمیرفسنجانی با این پیشینه شکل گرفت، دولتی که میخواست دریای متلاطم سیاست را آرام سازد و بگوید انقلاب بهمعنای تغییر قدرت تمام شده و آنچه ادامه دارد تثبیت ایده انقلاب است، اما ایدهای که دولتمردانی چون او در سر میپروراندند. ازاینرو هاشمی به سمت تثبیت نهادها حرکت کرد. شاید او اولین انقلابیای بود که باور داشت انقلاب باید در دولت تجلی پیدا کند و کسانی میتوانند در دولت او حضور داشته باشند که با ایدههایش همداستان باشند. این اعتمادبهنفس هاشمی از آنجایی نشئت میگرفت که ایدههایش منطبق و موردتأیید آیتالله خمینی بود. دوستان آشکار و مخالفان پنهان هاشمی از همین دوران برخاستند. بیتردید آنچه هاشمی را در طول این سالیان سرپا نگه داشت، همان انقلابی بود که او خود را یکی از خالقان آن میپنداشت. از سوی دیگر حضور در وقایع بیشمار انقلاب و سیاستورزی در روزهای پرفرازونشیب بعد از آن از او چهرهای ساخته بود که در هر مسندی مینشست، منشأ قدرت و تغییر و حوادث زیرپوستی میشد. هاشمی به ترویج برداشت خود از ایده انقلاب اصرار داشت که در زمان حیات آیتالله خمینی هم مورد تأیید بود. پس از رحلت مرادش اگرچه او از میدان سیاست بهدر نرفت اما روزگار سختی فرارسید. دولت اصلاحات واکنش مردم به اغراق و افراط هاشمی در برنامههای اقتصادی و سیاستورزیهایش بود. دولت اصلاحات و رئیس آن نوعی «رماتیسم انقلابی» را دنبال میکردند. آنان درصدد آن بودند تا به انتقاد مردم از وضع موجود پاسخ داده و به احیای ارزشهای اجتماعی و فرهنگی مغفولمانده در دولت هاشمی بپردازند. رئیس دولت اصلاحات با تکیه بر مردم تلاش کرد، ایده انقلابی خود و برداشتش از این ایده را روایت کند. محوریترین ایده دولت اصلاحات در دو پارگی میان نوستالژی گذشته و رؤیاهای آینده شکل میگرفت. بازگشت به خاستگاه انقلاب به آینده نیز چشم داشت. اگر انقلاب اسلامی ٥٧ از جنبش مشروطه بهرهبرداری کرد و کل تاریخ خود را بازمعنا کرده است، دولت اصلاحات نیز با رویکردی تازه به ایده انقلاب بر آن بود تا معنای خود را در ارجاعات مکرر به گذشته و راهی بهسوی آینده بسازد. کاری که به سرمنزل مقصود نرسید، اما احمدینژاد با جعلِ این ایده در قالبی رادیکالتر تلاش کرد خاستگاه انقلاب را با قرائتي دیگر نشانه برود و بدون ایجاد هرگونه چشمانداز واقعی در آینده، رجعت به گذشته طلایی را بشارت دهد. او بیش از همه پیروزیاش را مدیون دو چیز است. اول اینکه توانست قرائت غیرانقلابی خود از ایده انقلاب را در خوانشی رجعتگرایانه به خاستگاه انقلاب پنهان کند و دوم آنکه از تلقیِ هاشمی مبنی بر اینکه او را انحرافی در انقلاب میدید جان سالم بهدر برد و با فرافکنی و انتقادات تندوتیز چهره انقلابی هاشمی را مخدوش کند. جالب آنکه شکست محتوم احمدینژاد نیز ماحصل همین منش و روش است. با گذر زمان پرده از قرائت غیرانقلابی احمدینژاد کنار رفت و عیان شد که او تا چهحد از خاستگاه انقلاب دور و حتی در تعارض با آن است. پردهبرداری از قرائت احمدینژاد از انقلاب، هراسی عظیم در دل انقلابیون کهنهکار انداخت. کهنهکارترین این سیاستمداران، هاشمی بود که هرگز احمدینژاد را باور نکرد و شمایل سادهاش را جدی نگرفت. اگر نواقص هاشمی احمدینژاد را برکشید، استقامت و پایداری هاشمی در مخالفت با او، از سکهاش انداخت.
دولت روحانی در شرایطی سیوهشتمین سالگرد انقلاب را جشن میگیرد که انقلاب دوران پرتلاطمی را پشت سر گذاشته است. این تلاطمها از حسن روحانی فردی غیرقابل نفوذ و گاه غیرقابل پیشبینی ساخته است. روش و جایگاه او با هاشمی متفاوت است و از سوی دیگر نمیتواند باتوجه به تغییر فضای سیاسی رفتار رئیس دولت اصلاحات را در سیاست پیشه کند، و همچون احمدینژاد قرائتی پنهان از ایده انقلاب در سر ندارد. دولتهای انقلاب هیچکدام تکرار دیگری نیستند؛ ازاینرو برای قضاوت درباره دولت روحانی باید چهار سال دیگر صبر کرد، زیرا دولتِ او نه شبیهِ دولتهای دیگر بلکه آمیزهای از آنهاست.
* در نوشتن این یادداشت از کتاب «می ٦٨ در فرانسه» ترجمه سمیرا رشیدپور و محمدمهدی اردبیلی، نشر رخدادنو استفاده شده است.08122/10
کانال اطلاع رسانی: https://telegram.me/imnanews
سرخط به دنبال آن است تا هر روز سرمقاله و یادداشت روز روزنامه های کشوری را بررسی و به اطلاع شما مخاطبان عزیز برساند در سر خط امروز23 بهمن ماه جاری روزنامه های وطن امروز، خراسان،کیهان،رسالت، دنیای اقتصاد،مردم سالاری و شرق را بررسی کرده ایم.
کد خبر 269593
نظر شما