به گزارش خبرگزاری ایمنا، مردی که او را خلاقالمضامین میخوانند و به سبب تعدد شعرها و عمق دانستههایش شهرتی جهانی پیدا کرده است. شاعری که به سبب ارادت و توجه خاص به حافظ و سعدی زبانزد عام و خاص شده و بارگاه وی در اصفهان، پذیرای خیل عظیم جوانانی شده که همه ساله برای بازدید از علم و هنر اصفهان راهی این خطه میشوند.
به همین دلیل سید محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دهم، به نامگذاری روز بزرگداشت صائب تبریزی در تقویم رسمی کشور اقدام نمود و بر اساس مصوبه شورای فرهنگ عمومی کشور که با حضور اعضا در تیرماه سال 92 برگزار شد، روز دهم تیر به عنوان «روز صائب تبریزی» نامگذاری شد تا هر ساله برزگداشتی به منظور بررسی ابعاد شخصیتی و سبک شعری وی برگزار شود.
نامدارترین شاعر عهد صفوی
میرزا محمّدعلی صائب تبریزی در سال ۱۰۰۰ هجری قمری برابر با 1592 میلادی در تبریز زاده شد. پدر او تاجری معتبر بود. خانواده صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباسآباد اصفهان ساکن شدند و این مردم را تبارزه(تبریزیهای) اصفهان مینامیدند. صائب در اصفهان به آموختن علوم عصر پرداخت. در جوانی به حج رفت و در بازگشت به مشهد سفر کرد. وی در سال ۱۰۳۴ ه. ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسنالله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز به همراه خود برد. در سال ۱۰۴۲ ه. ق صائب به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. شاه عباس دوم صفوی به او مقام ملک الشعرایی داد. صائب هشتاد سال زندگی کرد و در اصفهان دیده از جهان فروبست. درگذشت او در سال ۱۰۸۶ یا ۱۰۸۷ ه. ق بوده است. آرامگاه او در اصفهان، در محله لَنبان، در محلی است که در زمان حیات او معروف به تکیه میرزا صائب بود و به باغ تکیه نیز شهرت دارد. مقبره صائب در باغی در اصفهان در خیابانی که به نام او نامگذاری شده است و مشرف به نهر نیاصرم قرار دارد.
صائب تبریزی شاعری کثیرالشعر بود، شمار اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار بیت گفتهاند. آثار صائب جز سه چهار هزار بیت قصیده و یک مثنوی کوتاه و ناقص به نام قندهارنامه و دو سه قطعه، همگی غزل است. افزون بر فارسی وی هفده غزل به ترکی آذربایجانی نیز دارد. صائب سبکی را به کمال رساند که چند سده پس از او سبک هندی نامیده شد اما اهل فن بر این باور اعتقاد راسخ دارند که او کاملاً به سبک اصهان شعر می سرود. او اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران روزگارش به کار برده است. نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون سازیهای ظریف و معنیهای بیگانه و باریک در شعر وی دیده میشود. ابیات غزل وی استقلال معنایی دارند و در یک غزل از چندین موضوع سخن گفته است.
آرامگاه صائب تبریزی در اصفهان
مدفن شاعر در اصفهان و محلی است که در زمان حیات او، معروف به تکیه میرزا صائب بوده. سنگ قبر او از جمله زیباترین سنگ قبرهای اصفهان است و تشت آب بزرگی در آن قرار دارد. افراد دیگری که در مقبرة صائب مدفون هستند، عبارت اند از میرزا ابوالقاسم فرزند صائب متوفی 1140 ق، میرزا محمد محسنا فرزند صائب متوفی 1149 ق، و میرزا محمد علی بن محمد رحیم نوادة صائب متوفی 1141ق.
در دوران زندیه و قاجار، این باغ رو به ویرانی نهاد و از محله عباس آباد فقط نامی مانده بود و بس، اما سکوئی در ضلع شمالی باغ ویران باقی بود و مردم گرد آن جمع شده، دعا میخواندند که به قبر آقا معروف بود.
کشف قبر شاعر نامدار، توسط جلال الدین همایی
پیش از آنکه بنای آرامگاه ساخته شود، بنابر دلایل نامعلوم، جزو موقوفات مسجد لنبان به حساب میآمد. والی وقف جهت منفعت برای مسجد، باغ را اجاره داده بود و مستأجر، قفل بزرگی بر در باغ زده و هیچ کس حق ورود به آن را نداشت. در سال 1317 مرحوم استاد جلال همائی این مکان را حفاری کرد و سنگ قبر صائب و دیگران را پیدا کرد. در سال 1328 مرحوم احمد گلچین معانی در سفر به اصفهان از جریان آگاه شد و پس از بازگشت به تهران با ایجاد هیاهو در جوامع علمی، ادبی و سیاسی، جریانی را به راه انداخت که منجر شد وزیر فرهنگ وقت، جهت بازسازی آرامگاه دستوری صادر کند. اما بنا به دلایل نامعلوم این کار چهارده سال طول کشید! تا اینکه در سال 1342 ساخت آرامگاه آغاز شد و در سال 1346 به اتمام رسید. استاد حسین معارفی اصفهانی، نقشه بنا را طراحی کرد و به تهران فرستاد. آن نقشه با نظر مهندس محسن فروغی فرزند ذکاءالملک تکمیل شد و پس از چهار سال ساختمان آرامگاه در سال 1346 به پایان رسید. برای این بنای با شکوه، حدود هفتصد هزار تومان هزینه شد که یک هشتم آن را اصفهانیان علاقهمند اهدا کردند و بقیه را انجمن ملی پرداخت. مقرر بود که افتتاح آرامگاه مقارن با تشکیل کنگره باستان شناسی(اردیبهشت 1347) صورت پذیرد، ولی معلوم نشد چرا و به چه دلیل تا نیمة مهر 1347 به تعویق افتاد.

شرح گزارش ساخت آرامگاه صائب به سال 1344
ساختمان بنای آرامگاه و نماسازی و مرمر و آئینهکاری آن به اتمام رسیده است. تهیه و نصب لوحههای کاشی معرق حاوی ابیاتی از گفتههای نغز آن سراینده روحانی در دست عمل است که قسمتی از آنها و همچنین لوحه اشعار ماده تاریخ بنا، سروده استاد جلالالدین همائی به پایان رسیده است، مشغول اتمام بقیه هستند. تخته سنگ مرمر بزرگ بلند یکپارچه هم از کرمان تهیه شده است و پس از تراش و شفافکردن بر مزار شاعر بزرگوار نهاده شد و سنگ قدیمی مورخ به سال 1087 در وسط سطح فوقانی تخته سنگ مرمر به صورت مناسب قرار گرفت.
افتتاح آرامگاه صائب در اصفهان به گزارش دکتر مظاهر مصفا
بنای آرامگاه در باغ صائب ساخته شده است، باغی بزرگ و باصفا در کنار مادی نیاصرم و هم در آنجا میگفتند که این باغ از این بیشتر و بزرگتر بوده است و در طول زمان، موقوفهخواران گوشه و کنار آن را خورده و بردهاند. عباس بهشتیان نام مردی است که همهجا بود و با شوری تمام حکایت حال گذشته و حال اصفهان بر زبان داشت؛ میگفت این باغ شانزده جریب بوده است و اکنون همین است که میبینید. آرامگاه را انجمن آثار ملی بر پای داشته است و مردم اصفهان نیز در پرداختن هزینه آن شرکتی داشتهاند؛ با کم و زیاد، شاید قریب هفتصد هزار تومان صرف ساختن آن شده باشد که بیش از شش هفتم آن را انجمن پرداخته است. بهشتیان، همهجا و به همهکس از تباهکاری کارگران ایتالیائی در بناهای عصر صفویان با شور و گرمی و هیجان و خشم شکایت میکرد و چند کس دیگر اینجا و آنجا سخن او را تأیید میکردند. میگفت سه قصر از صد و چند بنای زمان صفویان بر جای است و آن هر سه زیر تیشه و کلنگ و قلم موی کارگران ایتالیائی در خطر انهدام؛ و این همه را با دلسوزی و شور و هیجان و همراه حجت و بیان؛ و شاید از سر بصیرت میگفت خوب است وزارت فرهنگ و هنر و انجمن آثار ملی به ادعای او برسند.
سنگ آرامگاه دو قطعه است: قطعه زیرین سنگی است بزرگ و مرمرین و تازهساز و نونگار به سخنی از صائب و قطعه رویین سنگی است سیاه برنبشته به سال 1087 هجری قمری،یک سال پس از مرگ شاعر. کنارهها برآمده و میان فروکرده محرابی شکسته غزلی از صائب بر سطح حاشیه برآمده، گویا به خط محمد صالح از خط نویسان زمان شاعر نوشته شده. نام خطاط در پایان غزل ثبت است. من درست به یاد ندارم بر سنگ سیاه همین نوشته آمده و دیگر هیچ. استاد همائی میفرمود که مهر ماه چهل و اندی سال پیش (شاید چهل و دو سال پیش، من از یاد کردهام). این سنگ را به دست خویش به یاری باغبان از زیر توده خاک بیرون کرده و هم مهر ماه چند سال پیش در زمان صدارت علم کلنگ بنای آرامگاه زده شد و عجب اینکه آیین گشایش نیز در مهر ماه صورت میگیرد. سنگ قبر بر میانه ایوانی است سنگین و سقفدار آسمانه از یک سوی بر دیوار استوار است و از سوئی بر چهار ستون مرمرین تکیه دارد و ایوان از سه سوی باز گشوده است و بر بلندی است، بر سر پلههای سنگین در میانه، باغ و مشرف به در باغ. بر دیواره ایوان ماده تاریخ منظوم آغاز بنا بر روی کاشی به خط نسخ تعلیق نوشته شده است به شمسی، و شرحی به نثر با سه سال اختلاف و این را یکی از اصفهانیان به من نشان داد و بسیار شور میزد و جگر میخورد. نظم از استاد همائی است، نثر آن را ندانم از کیست که در آن سه سال خلاف نشسته است و جای شگفتی است که چگونه از چشم آن همه کارگذار و مباشر و ادبمدار پنهان مانده است. در محوطه پایین آرامگاه در دو سوی دو پرده سرای افراشته بود و در زیر و بیرون آن قریب پانصد مرد و دو زن نشسته بودند؛ از مردان یکی عمامه و عبا داشت.

از تهران کسی نیامده بود، جز سید الشعرا امیری فیروز کوهی و من به تبع او و به لطف وحید نیا. مجلس با گزارشخوانی استاندار آغاز شد و با سخن همائی رونق گرفت که مدار و محور معنویت و دانش امروز اصفهان است و اصفهان امروز، این سرزمین جمال و کمال و این خطه هنر و حال را به راستی شهر همائی باید خواند که امروز او قبله اهل فضل آن دیار است. وقتی برای سخن گفتن برمیخاست و به جایگاه خطابه میرفت، گفتی باری از درد و شکستگی و شاید شکایت حال و حکایت ملال بر دوش است از عمری کار و کوشش، و به سنگینی قدم میگذاشت. پیری و خستگی جنس همائی و بدیع الزمان فروزانفر دل اهل کمال را از خون درد و حسرت مالامال میدارد که اینانند ستونهای بنای دیرینه. چهرة مردانه ولی شکستة همائی، خط و مرز پیوند گذشته و حال دانش و بینش اصفهان، بلکه سرزمین ایران است و در صدای او گوئی از پشت دیوارهای همة دورانهای گذشته بر میآید. شکوه و جلال و عظمت و دیرینگی بیزوال فرهنگ و معرفت این مرز و بوم نهفته است.
همائی سخن خویش به نام خدای آغاز کرد و آرامگاه را به نام حضرت سلطان گشود. حالی از صائب گفت و یادی از گذشتگان کرد و از زلال معنی و حال نوشید و نوشاند و قطرهای چند بر خاک افشاند که خاک را از جام گران مایگان نصیب است. ذکری از علم و نگاهبانان گنجینههای فرهنگ به میان آورد و مرا نیز که دیرینه و کمینه شاگرد اویم، به نواختی استادانه در شرم برد و از استاد امیری دعوت کرد که چکامه شیوای پر از اخلاص و حال خویش که هم به مناسبت این آیین و در ستایش اصفهان سروده بود، بر خواند. امیری عاشق صائب است و به دوستی او عمری گذرانده است و در جهان ادب امروز مرجع هر گونه اطلاع از حال و مقال آن شاعر است و در این آیین به تبداری و نزاری از سیمین دشت فیروز کوه به اصفهان آمده بود. به هنگام سخن گفتن همائی، من کنار امیری نشسته بودم و دیدم که میگریست و آشفتهحال و شوریده بود و بیم داشتم که نتواند تمامی چکامه را خود بر خواند. بدین حال برخاست و حال ارادت خود به صائب باز گفت و آن قصیدة استوار انشاء کرد. از کارگزاران اصفهان نیز یکی برخاست و گزارش گونهای از هزینه و کار کارداران و استاد کاران بر خواند و عجب آنکه استاد همائی را استاد همایونی میگفت.
از شاعران اصفهان «کیوان» تضمینی شیرین از غزل صائب داد. سخن به چابکی و استادی داده بود و سخت با صلابت و شکوه میخواند، چندانکه به بلندگوی حاجت نمیداشت و بانگش بیوساطت آن به کوی و برزن میرسید. «صغیر» با کبر سن و افتادگی و فروتنی قطعهای خواند به ظرف و لطفی شیرین که هم در آن اصفهانی بودن صائب را استوار میداشت و هم به جهانی بودن مقام شاعری صائب صحه میگذاشت. «سپنتا» نیز در تعظیم صائب نغز گفت. از آن پس حاضران به آرامگاه روی آوردند و حلقة گل سپید از پیش فراهم آمده را استاد همائی بر مزار صائب گذاشت و عکاسان عکس گرفتند. دکتر کیا معاون وزارت فرهنگ و هنر نیز در این آیین شرکت داشت. نام سپهبد آق اولی و یاد او و همکاران او همه جا به خیر میرفت و این مسئله، همه را خرسند میداشت، اما از «الفت» کسی یاد نکرد و جای دریغ است. در ساعت سیزده در ضیافت مهمانسرای بینظیر شاه عباس کبیر بر خوان رنگین همدانیان فرود آمدیم. آخرین ساعت توقف ما در اصفهان، در خدمت استاد همائی گذشت؛ در خانة او با استاد امیری فیروزکوهی، وحید نیا و منوچهر قدسی، مردی ادبدان و مهربان، و خوشترین ساعت همان بود که در آن حرمکدة عزت و معرفت رفت.
بعد از آن تاریخ، آرامگاه و حیاط آن مجدداً در سال 1381 هـ. ش توسط شهرداری اصفهان مرمّت و بازسازی شد.
طرح نامگذاری روز بزرگداشت صائب تبریزی
از سال 1393، دهم تیرماه به مناسبت روز بزرگداشت صائب تبریزی نامگذاری شده است. به دلیل این که تاریخ دقیق ولادت و وفات این شاعر بلند آوازه در کشور مشخص نبود، لذا بر اساس محاسبه با حروف ابجد، عدد 103 برای نام این شاعر ترسیم شد و قرار بر این شد تا در صد و سومین روز سال، روز بزرگداشت صائب نامگذاری شود. طرحی که بر اساس آن روز دهم تیرماه را به عنوان روز بزگداشت صائب تبریزی درنظرگرفته شد، این است که کلمه «صائب» را به حروف ابجد حساب کنیم:
103 = 2 + 10 + 1 + 90 (با این توضیح که «ئ»، «ی» حساب میشود).
سپس از ابتدای سال شمسی یعنی فروردین، 103 روز بشمریم و صد و سومین روز سال را به نام وی درنظر بگیریم که همانا 10 تیر ماه میشود.
صائب شاعری است عارف و ارادتمند مولوی و حافظ. توانایی او در ساختن ترکیبات و استعارات بدیع و زیبا اعجاب برانگیز است. شعر او آیینه تمام نمای حالات روحی و عواطف گوناگون بشری است. اندیشه پویای وی هر مضمونی را که به تصویر درآید لباس نظم پوشانده و بسیاری از ابیات نغزش مثل سار شده است. این گوینده توانا از صنایع به مراعات نظیر و ایهام توجه خاص دارد و شعر او بر پایه مضمون یابی و تمثیل استوار است./
به همین دلیل سید محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دهم، به نامگذاری روز بزرگداشت صائب تبریزی در تقویم رسمی کشور اقدام نمود و بر اساس مصوبه شورای فرهنگ عمومی کشور که با حضور اعضا در تیرماه سال 92 برگزار شد، روز دهم تیر به عنوان «روز صائب تبریزی» نامگذاری شد تا هر ساله برزگداشتی به منظور بررسی ابعاد شخصیتی و سبک شعری وی برگزار شود.
نامدارترین شاعر عهد صفوی
میرزا محمّدعلی صائب تبریزی در سال ۱۰۰۰ هجری قمری برابر با 1592 میلادی در تبریز زاده شد. پدر او تاجری معتبر بود. خانواده صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباسآباد اصفهان ساکن شدند و این مردم را تبارزه(تبریزیهای) اصفهان مینامیدند. صائب در اصفهان به آموختن علوم عصر پرداخت. در جوانی به حج رفت و در بازگشت به مشهد سفر کرد. وی در سال ۱۰۳۴ ه. ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسنالله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز به همراه خود برد. در سال ۱۰۴۲ ه. ق صائب به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. شاه عباس دوم صفوی به او مقام ملک الشعرایی داد. صائب هشتاد سال زندگی کرد و در اصفهان دیده از جهان فروبست. درگذشت او در سال ۱۰۸۶ یا ۱۰۸۷ ه. ق بوده است. آرامگاه او در اصفهان، در محله لَنبان، در محلی است که در زمان حیات او معروف به تکیه میرزا صائب بود و به باغ تکیه نیز شهرت دارد. مقبره صائب در باغی در اصفهان در خیابانی که به نام او نامگذاری شده است و مشرف به نهر نیاصرم قرار دارد.
صائب تبریزی شاعری کثیرالشعر بود، شمار اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار بیت گفتهاند. آثار صائب جز سه چهار هزار بیت قصیده و یک مثنوی کوتاه و ناقص به نام قندهارنامه و دو سه قطعه، همگی غزل است. افزون بر فارسی وی هفده غزل به ترکی آذربایجانی نیز دارد. صائب سبکی را به کمال رساند که چند سده پس از او سبک هندی نامیده شد اما اهل فن بر این باور اعتقاد راسخ دارند که او کاملاً به سبک اصهان شعر می سرود. او اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران روزگارش به کار برده است. نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون سازیهای ظریف و معنیهای بیگانه و باریک در شعر وی دیده میشود. ابیات غزل وی استقلال معنایی دارند و در یک غزل از چندین موضوع سخن گفته است.
آرامگاه صائب تبریزی در اصفهان
مدفن شاعر در اصفهان و محلی است که در زمان حیات او، معروف به تکیه میرزا صائب بوده. سنگ قبر او از جمله زیباترین سنگ قبرهای اصفهان است و تشت آب بزرگی در آن قرار دارد. افراد دیگری که در مقبرة صائب مدفون هستند، عبارت اند از میرزا ابوالقاسم فرزند صائب متوفی 1140 ق، میرزا محمد محسنا فرزند صائب متوفی 1149 ق، و میرزا محمد علی بن محمد رحیم نوادة صائب متوفی 1141ق.
در دوران زندیه و قاجار، این باغ رو به ویرانی نهاد و از محله عباس آباد فقط نامی مانده بود و بس، اما سکوئی در ضلع شمالی باغ ویران باقی بود و مردم گرد آن جمع شده، دعا میخواندند که به قبر آقا معروف بود.
کشف قبر شاعر نامدار، توسط جلال الدین همایی
پیش از آنکه بنای آرامگاه ساخته شود، بنابر دلایل نامعلوم، جزو موقوفات مسجد لنبان به حساب میآمد. والی وقف جهت منفعت برای مسجد، باغ را اجاره داده بود و مستأجر، قفل بزرگی بر در باغ زده و هیچ کس حق ورود به آن را نداشت. در سال 1317 مرحوم استاد جلال همائی این مکان را حفاری کرد و سنگ قبر صائب و دیگران را پیدا کرد. در سال 1328 مرحوم احمد گلچین معانی در سفر به اصفهان از جریان آگاه شد و پس از بازگشت به تهران با ایجاد هیاهو در جوامع علمی، ادبی و سیاسی، جریانی را به راه انداخت که منجر شد وزیر فرهنگ وقت، جهت بازسازی آرامگاه دستوری صادر کند. اما بنا به دلایل نامعلوم این کار چهارده سال طول کشید! تا اینکه در سال 1342 ساخت آرامگاه آغاز شد و در سال 1346 به اتمام رسید. استاد حسین معارفی اصفهانی، نقشه بنا را طراحی کرد و به تهران فرستاد. آن نقشه با نظر مهندس محسن فروغی فرزند ذکاءالملک تکمیل شد و پس از چهار سال ساختمان آرامگاه در سال 1346 به پایان رسید. برای این بنای با شکوه، حدود هفتصد هزار تومان هزینه شد که یک هشتم آن را اصفهانیان علاقهمند اهدا کردند و بقیه را انجمن ملی پرداخت. مقرر بود که افتتاح آرامگاه مقارن با تشکیل کنگره باستان شناسی(اردیبهشت 1347) صورت پذیرد، ولی معلوم نشد چرا و به چه دلیل تا نیمة مهر 1347 به تعویق افتاد.

شرح گزارش ساخت آرامگاه صائب به سال 1344
ساختمان بنای آرامگاه و نماسازی و مرمر و آئینهکاری آن به اتمام رسیده است. تهیه و نصب لوحههای کاشی معرق حاوی ابیاتی از گفتههای نغز آن سراینده روحانی در دست عمل است که قسمتی از آنها و همچنین لوحه اشعار ماده تاریخ بنا، سروده استاد جلالالدین همائی به پایان رسیده است، مشغول اتمام بقیه هستند. تخته سنگ مرمر بزرگ بلند یکپارچه هم از کرمان تهیه شده است و پس از تراش و شفافکردن بر مزار شاعر بزرگوار نهاده شد و سنگ قدیمی مورخ به سال 1087 در وسط سطح فوقانی تخته سنگ مرمر به صورت مناسب قرار گرفت.
افتتاح آرامگاه صائب در اصفهان به گزارش دکتر مظاهر مصفا
بنای آرامگاه در باغ صائب ساخته شده است، باغی بزرگ و باصفا در کنار مادی نیاصرم و هم در آنجا میگفتند که این باغ از این بیشتر و بزرگتر بوده است و در طول زمان، موقوفهخواران گوشه و کنار آن را خورده و بردهاند. عباس بهشتیان نام مردی است که همهجا بود و با شوری تمام حکایت حال گذشته و حال اصفهان بر زبان داشت؛ میگفت این باغ شانزده جریب بوده است و اکنون همین است که میبینید. آرامگاه را انجمن آثار ملی بر پای داشته است و مردم اصفهان نیز در پرداختن هزینه آن شرکتی داشتهاند؛ با کم و زیاد، شاید قریب هفتصد هزار تومان صرف ساختن آن شده باشد که بیش از شش هفتم آن را انجمن پرداخته است. بهشتیان، همهجا و به همهکس از تباهکاری کارگران ایتالیائی در بناهای عصر صفویان با شور و گرمی و هیجان و خشم شکایت میکرد و چند کس دیگر اینجا و آنجا سخن او را تأیید میکردند. میگفت سه قصر از صد و چند بنای زمان صفویان بر جای است و آن هر سه زیر تیشه و کلنگ و قلم موی کارگران ایتالیائی در خطر انهدام؛ و این همه را با دلسوزی و شور و هیجان و همراه حجت و بیان؛ و شاید از سر بصیرت میگفت خوب است وزارت فرهنگ و هنر و انجمن آثار ملی به ادعای او برسند.
سنگ آرامگاه دو قطعه است: قطعه زیرین سنگی است بزرگ و مرمرین و تازهساز و نونگار به سخنی از صائب و قطعه رویین سنگی است سیاه برنبشته به سال 1087 هجری قمری،یک سال پس از مرگ شاعر. کنارهها برآمده و میان فروکرده محرابی شکسته غزلی از صائب بر سطح حاشیه برآمده، گویا به خط محمد صالح از خط نویسان زمان شاعر نوشته شده. نام خطاط در پایان غزل ثبت است. من درست به یاد ندارم بر سنگ سیاه همین نوشته آمده و دیگر هیچ. استاد همائی میفرمود که مهر ماه چهل و اندی سال پیش (شاید چهل و دو سال پیش، من از یاد کردهام). این سنگ را به دست خویش به یاری باغبان از زیر توده خاک بیرون کرده و هم مهر ماه چند سال پیش در زمان صدارت علم کلنگ بنای آرامگاه زده شد و عجب اینکه آیین گشایش نیز در مهر ماه صورت میگیرد. سنگ قبر بر میانه ایوانی است سنگین و سقفدار آسمانه از یک سوی بر دیوار استوار است و از سوئی بر چهار ستون مرمرین تکیه دارد و ایوان از سه سوی باز گشوده است و بر بلندی است، بر سر پلههای سنگین در میانه، باغ و مشرف به در باغ. بر دیواره ایوان ماده تاریخ منظوم آغاز بنا بر روی کاشی به خط نسخ تعلیق نوشته شده است به شمسی، و شرحی به نثر با سه سال اختلاف و این را یکی از اصفهانیان به من نشان داد و بسیار شور میزد و جگر میخورد. نظم از استاد همائی است، نثر آن را ندانم از کیست که در آن سه سال خلاف نشسته است و جای شگفتی است که چگونه از چشم آن همه کارگذار و مباشر و ادبمدار پنهان مانده است. در محوطه پایین آرامگاه در دو سوی دو پرده سرای افراشته بود و در زیر و بیرون آن قریب پانصد مرد و دو زن نشسته بودند؛ از مردان یکی عمامه و عبا داشت.

از تهران کسی نیامده بود، جز سید الشعرا امیری فیروز کوهی و من به تبع او و به لطف وحید نیا. مجلس با گزارشخوانی استاندار آغاز شد و با سخن همائی رونق گرفت که مدار و محور معنویت و دانش امروز اصفهان است و اصفهان امروز، این سرزمین جمال و کمال و این خطه هنر و حال را به راستی شهر همائی باید خواند که امروز او قبله اهل فضل آن دیار است. وقتی برای سخن گفتن برمیخاست و به جایگاه خطابه میرفت، گفتی باری از درد و شکستگی و شاید شکایت حال و حکایت ملال بر دوش است از عمری کار و کوشش، و به سنگینی قدم میگذاشت. پیری و خستگی جنس همائی و بدیع الزمان فروزانفر دل اهل کمال را از خون درد و حسرت مالامال میدارد که اینانند ستونهای بنای دیرینه. چهرة مردانه ولی شکستة همائی، خط و مرز پیوند گذشته و حال دانش و بینش اصفهان، بلکه سرزمین ایران است و در صدای او گوئی از پشت دیوارهای همة دورانهای گذشته بر میآید. شکوه و جلال و عظمت و دیرینگی بیزوال فرهنگ و معرفت این مرز و بوم نهفته است.
همائی سخن خویش به نام خدای آغاز کرد و آرامگاه را به نام حضرت سلطان گشود. حالی از صائب گفت و یادی از گذشتگان کرد و از زلال معنی و حال نوشید و نوشاند و قطرهای چند بر خاک افشاند که خاک را از جام گران مایگان نصیب است. ذکری از علم و نگاهبانان گنجینههای فرهنگ به میان آورد و مرا نیز که دیرینه و کمینه شاگرد اویم، به نواختی استادانه در شرم برد و از استاد امیری دعوت کرد که چکامه شیوای پر از اخلاص و حال خویش که هم به مناسبت این آیین و در ستایش اصفهان سروده بود، بر خواند. امیری عاشق صائب است و به دوستی او عمری گذرانده است و در جهان ادب امروز مرجع هر گونه اطلاع از حال و مقال آن شاعر است و در این آیین به تبداری و نزاری از سیمین دشت فیروز کوه به اصفهان آمده بود. به هنگام سخن گفتن همائی، من کنار امیری نشسته بودم و دیدم که میگریست و آشفتهحال و شوریده بود و بیم داشتم که نتواند تمامی چکامه را خود بر خواند. بدین حال برخاست و حال ارادت خود به صائب باز گفت و آن قصیدة استوار انشاء کرد. از کارگزاران اصفهان نیز یکی برخاست و گزارش گونهای از هزینه و کار کارداران و استاد کاران بر خواند و عجب آنکه استاد همائی را استاد همایونی میگفت.
از شاعران اصفهان «کیوان» تضمینی شیرین از غزل صائب داد. سخن به چابکی و استادی داده بود و سخت با صلابت و شکوه میخواند، چندانکه به بلندگوی حاجت نمیداشت و بانگش بیوساطت آن به کوی و برزن میرسید. «صغیر» با کبر سن و افتادگی و فروتنی قطعهای خواند به ظرف و لطفی شیرین که هم در آن اصفهانی بودن صائب را استوار میداشت و هم به جهانی بودن مقام شاعری صائب صحه میگذاشت. «سپنتا» نیز در تعظیم صائب نغز گفت. از آن پس حاضران به آرامگاه روی آوردند و حلقة گل سپید از پیش فراهم آمده را استاد همائی بر مزار صائب گذاشت و عکاسان عکس گرفتند. دکتر کیا معاون وزارت فرهنگ و هنر نیز در این آیین شرکت داشت. نام سپهبد آق اولی و یاد او و همکاران او همه جا به خیر میرفت و این مسئله، همه را خرسند میداشت، اما از «الفت» کسی یاد نکرد و جای دریغ است. در ساعت سیزده در ضیافت مهمانسرای بینظیر شاه عباس کبیر بر خوان رنگین همدانیان فرود آمدیم. آخرین ساعت توقف ما در اصفهان، در خدمت استاد همائی گذشت؛ در خانة او با استاد امیری فیروزکوهی، وحید نیا و منوچهر قدسی، مردی ادبدان و مهربان، و خوشترین ساعت همان بود که در آن حرمکدة عزت و معرفت رفت.
بعد از آن تاریخ، آرامگاه و حیاط آن مجدداً در سال 1381 هـ. ش توسط شهرداری اصفهان مرمّت و بازسازی شد.
طرح نامگذاری روز بزرگداشت صائب تبریزی
از سال 1393، دهم تیرماه به مناسبت روز بزرگداشت صائب تبریزی نامگذاری شده است. به دلیل این که تاریخ دقیق ولادت و وفات این شاعر بلند آوازه در کشور مشخص نبود، لذا بر اساس محاسبه با حروف ابجد، عدد 103 برای نام این شاعر ترسیم شد و قرار بر این شد تا در صد و سومین روز سال، روز بزرگداشت صائب نامگذاری شود. طرحی که بر اساس آن روز دهم تیرماه را به عنوان روز بزگداشت صائب تبریزی درنظرگرفته شد، این است که کلمه «صائب» را به حروف ابجد حساب کنیم:
103 = 2 + 10 + 1 + 90 (با این توضیح که «ئ»، «ی» حساب میشود).
سپس از ابتدای سال شمسی یعنی فروردین، 103 روز بشمریم و صد و سومین روز سال را به نام وی درنظر بگیریم که همانا 10 تیر ماه میشود.
صائب شاعری است عارف و ارادتمند مولوی و حافظ. توانایی او در ساختن ترکیبات و استعارات بدیع و زیبا اعجاب برانگیز است. شعر او آیینه تمام نمای حالات روحی و عواطف گوناگون بشری است. اندیشه پویای وی هر مضمونی را که به تصویر درآید لباس نظم پوشانده و بسیاری از ابیات نغزش مثل سار شده است. این گوینده توانا از صنایع به مراعات نظیر و ایهام توجه خاص دارد و شعر او بر پایه مضمون یابی و تمثیل استوار است./
نظر شما