خبرگزاري ايمنا: شهيد سيدحسن مدرس برحسب اسناد تاريخى و نسب‌نامه‌اى كه حضرت آيت‌الله العظمى مرعشى نجفى (ره) تنظيم نموده از سادات طباطبايى زواره (از توابع اصفهان) است كه نسبش پس از سى و يك پشت به حضرت امام حسن مجتبى عليه‌السلام مى‌رسد.

به گزارش ايمنا، يكى از طوايفى كه مدرس، گل سرسبد آن به شمار مى رود طايفه‌ي ميرعابدين است. اين گروه از سادات در دهكده‌ي ييلاقى سرابه اقامت داشتند. سيد اسماعيل طباطبائى (پدر شهيد مدرس) كه از اين طايفه محسوب مى گشت و در روستاى مزبور به تبليغات دينى و انجام امور شرعى مردم مشغول بود، براى آن كه ارتباط طايفه‌ي ميرعابدين را با بستگان زواره‌اى قطع نكند، تصميم گرفت از طريق ازدواج پيوند خويشاوندى را تجديد و تقويت كرده، سنت حسنه‌ي صله‌ي ارحام را احيا كند.
بدين علت دختر سيد كاظم سالار را كه خديجه نام داشت و از سادات طباطبايى زواره بود به عقد ازدواج خويش درآورد. ثمره‌ي اين پيوند فرزندى بود كه به سال 1278 ق چون چشمه‌اى پاك در كوير زواره جوشيد. پدر وى را حسن ناميد. همان كسى كه مردمان بعدها از چشمه‌ي وجودش جرعه هايى نوشيدند.
پدرش غالباً در سرابه به امور شرعى و فقهى مردم مشغول بود ولى مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خويش به سر مى بردند تا آن كه حادثه‌اى موجب شد كه پدر فرزندش را كه شش بهار را گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش ميرعبدالباقى ببرد و محله‌ي فضل آباد اين شهر را به عنوان محل سكونت خويش برگزيند. اين در حالى بود كه ميرعبدالباقى قبلاً از زواره به قمشه مهاجرت كرده و در اين شهر به فعاليت هاى علمى و تبليغى مشغول بود.
سيد عبدالباقى بيشترين نقش را در تعليم سيد حسن ايفا نمود و او را در مسير علم و تقوا هدايت كرد و به هنگام مرگ در ضمن وصيت نامه‌اى سيد حسن را بر ادامه‌ي تحصيل علوم دينى تشويق و سفارش نمود. زمانى كه سيد عبدالباقى دار فانى را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.
وى در سال 1298 ق به منظور ادامه‌ي تحصيل علوم دينى رهسپار اصفهان گرديد و به مدت 13 سال در حوزه‌ي علميه‌ي اين شهر محضر بيش از سى استاد را درك كرد. ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبيات عرب و منطق و بيان را نزد اساتيدى چون ميرزا عبدالعلى هرندى آموخت.
در محضر آخوند ملامحمد كاشى كتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانين و فصول را در علم اصول تحصيل نمود. يكى از اساتيدى كه دانش حكمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حكيم نامدار ميرزا جهانگيرخان قشقايى است. مدرس در طول اين مدت در حضور آيات عظام سيد محمدباقر درچه‌اى و شيخ مرتضى ريزى و ديگر اساتيد در فقه و اصول به درجه‌ي اجتهاد رسيد و در اصول آن چنان مهارتى يافت كه توانست تقريرات مرحوم ريزى را كه حاوى ده هزار سطر بود، بنگارد.
شهيد مدرس چكيده‌ي زندگينامه‌ي تحصيلى خود را در حوزه‌ي علميه اصفهان در مقدمه‌ي شرح رسائل كه به زبان عربى نگاشته، آورده است. وى پس از اتمام تحصيلات در اصفهان در شعبان 1311 ق وارد نجف اشرف شد و پس از زيارت بارگاه مقدس نخستين فروغ امامت و تشرف به حضور آيت الله ميرزاى شيرازى در مدرسه‌ي منسوب به صدر سكونت اختيار نمود و با عارف نامدار حاج آقا شيخ حسينعلى اصفهانى هم حجره گرديد.
مدرس در اين شهر از جلسه‌ي درس آيات عظام سيد محمد فشاركى و شريعت اصفهانى بهره برد و با سيد ابوالحسن اصفهانى، سيد محمدصادق طباطبائى و شيخ عبدالكريم حائرى، سيد هبه الدين شهرستانى و سيد مصطفى كاشانى ارتباط داشت و مباحثه هاى دروس خارج را با آيت الله حاج سيد ابوالحسن و آيت الله حاج سيدعلى كازرونى انجام مى داد.
مدرس به هنگام اقامت در نجف، روزهاى پنجشنبه و جمعه‌ي هر هفته به كار مى پرداخت و درآمد آن را در پنج روز ديگر صرف زندگى خود مى نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تأييد مقام اجتهاد او از سوى علماى اين شهر به سال 1318 ق (در چهل سالگى) از راه ناصريه به اهواز و منطقه‌ي چهارمحال و بختيارى راهى اصفهان گرديد.
مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت كوتاه در قمشه خصوصاً روستاى اسفه و ديدار با فاميل و بستگان، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترك و در اين شهر اقامت نمود. وى صبح ها در مدرسه‌ي جده‌ي كوچك (مدرسه‌ي شهيد مدرس) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه‌ي جده‌ي بزرگ درس منطق و شرح منظومه مى گفت و در روزهاى پنجشنبه، طلاب را با چشمه هاى زلال حكمت نهج البلاغه آشنا مى نمود.
تسلط وى به هنگام تدريس در حدى بود كه از اين زمان به «مدرس» مشهور گشت. وى همراه با تدريس با حربه‌ي منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مردم به ستيز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت كرد.
آيت الله شهيد سيد حسن مدرس در سنين جوانى به مقام رفيع اجتهاد رسيد و از لحاظ علمى و فقهى مجتهدى جامع الشرائط، صاحب فتوا و شايسته‌ي تقليد بود و هر چند حاضر به چاپ رساله‌ي عمليه‌ي خود نشد، در فقه و اصول و ساير علوم دينى آثارى مفصل و عميق از خود به يادگار نهاد.
مدرس با ورود به تهران در اولين فرصت درس خود را در ايوان زير ساعت در مدرسه‌ي سپهسالار (شهيد مطهرى كنونى) آغاز نمود و تأكيد كرد كه كار اصلى من تدريس است و سياست كار دوم من است. وى در 27 تيرماه 1304ش كه عهده دار توليت اين مدرسه گشت براى اين كه طلاب علوم دينى از اوقات خود استفاده بيشترى نموده و با جديت افزون ترى به كار درس و مباحثه بپردازند براى اولين بار طرح امتحان طلاب را به مرحله‌ي اجرا درآورد و به منظور حسن اداره‌ي اين مدرسه، نظام نامه‌اى تدوين كرد و امور تحصيلى طلاب را مورد رسيدگى قرار داد و براى احيا و آبادانى روستاها و مغازه هاى موقوفه‌ي مدرسه زحمات زيادى را تحمل كرد.
عصرهاى پنج شنبه اغلب در گرماى شديد تابستان به روستاهاى اطراف ورامين رفته و خود قنات هاى روستاهاى اين منطقه را مورد بازديد قرار مى داد و گاه به داخل چاه ها مى رفت و در تعمير آن ها همكارى مى كرد و از اين كه با چرخ از چاه گل بكشد هيچ ابايى نداشت. در اين مدرسه شخصيت هايى چون آيت الله حاج ميرزاابوالحسن شعرانى، آيت الله سيد مرتضى پسنديده (برادر بزرگتر حضرت امام)، شيخ محمدعلى لواسانى و... تربيت شدند.
مدرس در اصفهان و در سنين جوانى، كتابى تحقيقى در فقه و اصول نگاشت كه مقام فقهى او را به ثبوت مى رساند. از آن شهيد رساله‌اى در فقه استدلالى به جاى مانده كه اگر صاحبان فن و اهل نظر آن را بررسى كنند تصديق مى نمايند كه در صورت تكميل، اين كتاب هم تراز كتاب مكاسب شيخ انصارى است.
مدرس، اولين كسى بود كه تدريس نهج البلاغه را در حوزه هاى علميه رسمى كرد و نخستين مجتهدى بود كه اين كتاب را جزو متون درسى طلاب قرار داد. شخصياتى چون حاج ميرزا آقاعلى شيرازى و آيت الله العظمى بروجردى نهج البلاغه را نزد شهيد مدرس آموختند.
از كارهاى مهم و درخور توجه اين فقيه فرزانه، تدوين تفسيرى جامع براى قرآن بود كه علاوه بر جمع آورى تفاسير خطى و چاپى عده‌اى از دانشمندان را براى نيل بدين مقصود به همكارى دعوت نمود و در صورتى كه اين طرح تفصيلى جامع به اجرا در مى آمد روشى بسيار عالى و سبكى تازه و عميق بود.
مدرس مدت ها فلسفه تدريس مى كرد و در عرفان مهارت داشت و در زندان خواف براى عده‌اى از مأموران قلعه‌اى كه در آن به سر مى برد مثنوى را تفسير مى كرد.
آثار قلمى مدرس به شرح زير است:
تعليقه بر كفايه الاصول آخوند خراسانى، رسائل الفقهيه، رساله‌اى در ترتب (در علم اصول فقه)، رساله‌اى در شرط متأخر (در اصول )، رساله‌اى در عقود و ايقاعات، رساله‌اى در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه، كتاب حجيه الظن (در اصول)، شرح رسائل شيخ مرتضى انصارى، حاشيه بر كتاب النكاح مرحوم آيت الله شيخ محمدرضا نجفى مسجدشاهى، دوره‌ي تقريرات اصول ميرزاى شيرازى، رساله‌اى در شرايط امام و مأموم، كتابى در باب استصحاب (در علم اصول)، كتاب احوال الظن فى اصول الدين، شرح روان بر نهج البلاغه، اصول تشكيلات عدليه با (همكارى ديگران) و زندگينامه.
شهيد مدرس علاوه بر داشتن هوش و دانش سرشار ديني و اجتماعي و دارا بودن مقام اجتهاد و عدالت و تقوي، وجود خويش را به کمالات انساني و فضائل اخلاقي آراسته بود. او که منادي حق و عدالت و آزادي و استقلال بود، با هرگونه تبعيض ناروا و امتيازطلبي هاي غيرقانوني شديداً مخالفت مي کرد.
قناعت و ساده زيستي، عفو و اغماض، اجتناب از کينه ورزي، شهامت و شجاعت، قاطعيت و تدبير، فصاحت و بلاغت کم نظير، تيزبيني و دورانديشي، مناعت طبع و عزت نفس، صبر و استقامت، ظلم ستيزي و ظالم گريزي، اخلاص و تواضع، نظم و انضباط، قانون مداري، عظمت و استقلال خواهي براي کشور، بي اعتنائي به فرهنگ مزورانه استعمارگران و بيگانگان، عشق به مناجات و عبادت و عرفان، رسيدگي به محرومان و مستمندان، سعه صدر و حسن تدبير، صداقت در رفتار و گفتار، برخي از صفات برجسته اين مرد الهي و نماينده ملت ايران در مجلس شورا بود.
کد خبر 20904

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.