این رمان داستان زندگی بهزاد جاوید، فیلمبردار، کارگردان و تهیهکننده پنجاه و چند ساله است. کتاب با صحنه سکته بهزاد شروع میشود. علت سکته این است که بهزاد می شنود صدا و سیما بعد از ۴ سال نمیتواند پول او را پرداخت کند. او چند سال قبل سریالی ساخته که بسیاری به خاطر سریال مورد نظر، از او تقدیر میکنند و قرار میشود هزینۀ ساخت سریال را به او بدهند. او از خوشحالی این خبر سور و سات فراوانی بهراه میاندازد و خانه عوض میکند و... زیر بار قرض میرود.
با گذشت زمان بهزاد متوجه میشود که از پول خبری نیست و باید برای رسیدن به پولش از هفت خان رستم عبور کند. این داستان، پروسه بیسرانجامی است که بهزاد جاوید میگذراند، دویدنهای او از بخشی به بخش دیگر از واحدی به واحد دیگر تا پیگیر طلبش باشد و کارش را نهایی کند، از واحدی در صداوسیما به استودیوی از استودیوی به بخش آرشیوی از... در این پروسه زندگی شخصیاش هم دچار تغییر میشود. کار تا جای پیش میرود و برای ادامه کار احتیاج به رسید عکسهایی دارند، اما این رسید گم میشود و بعد از سه سال کسی از همکاران بهزاد زنگ میزند و اعلام می کند که رسید پیدا شده و باز آنها به جشن و شادی مشغول میشوند اما درست روز فردای این جشن است که آن تلفن میشود. بهزاد جاوید سکته میکند و راهی بیمارستان میشود.
در بخشی از این کتاب آمده:
آه اینقدر حالم بد است که هیچ حوصلهی نوشتن این مزخرفات را ندارم... من دارم چه مینویسم؟ که پول و طلب مرا تلویزیون نمیدهد و همهاش کاغذ بازی و قرطاس بازی است؟ و هی کش میدهند و آدمها وظیفه نشناس و غیر مسئولند؟... مگر من نباید چیز بهتری برای گفتن داشته باشم... خب آن چه را که دارم میگویم یا میخواهم بگویم که همه میدانند... که همان عیب و کمبود و خاصیت اولیه ما ملت خل و چل و شلخته است ووو... اینکه بالاخره وقتی به تاریخ مشعشع دو سه هزار ساله مان نگاه میکنی همین را میبینی...
این کتاب با ۹۸ صفحه و قیمت ۹۰ هزار ریال منتشر شده است.

با گذشت زمان بهزاد متوجه میشود که از پول خبری نیست و باید برای رسیدن به پولش از هفت خان رستم عبور کند. این داستان، پروسه بیسرانجامی است که بهزاد جاوید میگذراند، دویدنهای او از بخشی به بخش دیگر از واحدی به واحد دیگر تا پیگیر طلبش باشد و کارش را نهایی کند، از واحدی در صداوسیما به استودیوی از استودیوی به بخش آرشیوی از... در این پروسه زندگی شخصیاش هم دچار تغییر میشود. کار تا جای پیش میرود و برای ادامه کار احتیاج به رسید عکسهایی دارند، اما این رسید گم میشود و بعد از سه سال کسی از همکاران بهزاد زنگ میزند و اعلام می کند که رسید پیدا شده و باز آنها به جشن و شادی مشغول میشوند اما درست روز فردای این جشن است که آن تلفن میشود. بهزاد جاوید سکته میکند و راهی بیمارستان میشود.
در بخشی از این کتاب آمده:
آه اینقدر حالم بد است که هیچ حوصلهی نوشتن این مزخرفات را ندارم... من دارم چه مینویسم؟ که پول و طلب مرا تلویزیون نمیدهد و همهاش کاغذ بازی و قرطاس بازی است؟ و هی کش میدهند و آدمها وظیفه نشناس و غیر مسئولند؟... مگر من نباید چیز بهتری برای گفتن داشته باشم... خب آن چه را که دارم میگویم یا میخواهم بگویم که همه میدانند... که همان عیب و کمبود و خاصیت اولیه ما ملت خل و چل و شلخته است ووو... اینکه بالاخره وقتی به تاریخ مشعشع دو سه هزار ساله مان نگاه میکنی همین را میبینی...
این کتاب با ۹۸ صفحه و قیمت ۹۰ هزار ریال منتشر شده است.

نظر شما