به گزارش خبرنگار ایمنا، قیصر امینپور یکی از شناختهشدهترین شاعران دوره معاصر زبان فارسی است. او از معدود شاعران پس از انقلاب است که اشعارش در میان عموم و خصوص مردم مورد اقبال و توجه قرار گرفت. علاوه بر این او را میتوان از نخستین گروه شاعرانی دانست که در آثار خود جنگ تحمیلی را به خوبی به تصویر کشیدهاند، به همین دلیل شعر او در حوزه مقاومت خوش درخشیده است. داشتن تعهد را میتوان مهمترین ویژگی این شاعر دانست؛ چراکه با آغاز جنگ تحمیلی عاشقانه در جبهه دفاع مقدس حاضر میشود و با شعرخوانیهای خود رزمندگان را سر شوق میآورد. از طرفی نخستین مجموعه شعر او " تنفس صبح" نام دارد که ۳۴ شعر از ۵۱ شعر آن را به سرودههای دفاع مقدس و مقاومت اختصاص دارد.
امینپور در خصوص شعر دفاع مقدس گفته است: "قضاوت درباره هنر و ادبیات دورههای خاص دشوار است. منظور از دورههای خاص، دورههایی مثل مشروطیت، انقلاب اسلامی، جنگ و دفاع مقدس است که انگار شعر و ادبیات در این دورهها، وظیفه و رسالت و درنتیجه گویی تعریف دیگری پیدا میکند. بنابراین در بررسی چنین دورههایی بهتر است که به جای نقد ایده آل به نقد رئال بپردازیم. یعنی واقعگرایانه نگاه کنیم، نه صرفاً آرمانی."
این ویژگی امینپور باعث شده است که بیشتر پژوهشگران صرفاً به نمود مقاومت و دفاع مقدس در شعر او بسنده کنند. این در حالی است که نام او یادآور خاطرات دوران کودکی بسیاری از کسانی است که با زمزمه اشعار او در کتابهای درسی قد کشیدهاند. واقعیت این است که شعر کودک و نوجوان برای امینپور اهمیت بسیاری داشته و با نام او گره خورده است. زبان شعر امینپور موجز است و همین امر باعث میشود خوانندگان اشعار او، از جمله قشر کودک و نوجوان دچار ملالت و خستگی نشوند. به علاوه او به خوبی با ادبیات کلاسیک آشنایی داشت و همین امر دایره لغوی اشعار او را گسترده میکرد؛ بنابراین خواندن اشعار این شاعر برای افزایش دایره لغات کودکان و نوجوانان نیز بسیار کارآمد است.
شعر نه دستور میدهد و نه دستور میگیرد!
او در توضیح شعر و شاعر خوب گفته است: " اگر بخواهیم مثلاً با لحن و لهجه دستور زبان، درباره شعر سخن بگوییم باید گفت که زبان از هیچ کس دستور نمیگیرد بجز از خودش. مخصوصاً زبان شعر که تنها از دل دستور میپذیرد. در یک کلام، زبان شعر نه دستور میدهد و نه دستور میگیرد. سرودن، یک فعل مجهول است، نه از آن روی که فاعل آن معلوم نیست بلکه از آن روی که فاعل حقیقی آن معلوم نیست. شاید به همین دلیل قدما آن را به سحر و معجزه مانند کردهاند.
حکایت کسی که شاعر را فاعل سرودن گرفت حکایت همان موری است که بر کاغذ میرفت، نبشتن قلم را دید و قلم را ستودن گرفت. نوشتن چنانچه گفتهاند فعل لازم است، نه متعدی. شعر خوب قیدها را نمیشناسد. در قیود زمان و مکان نمیگنجد. شعر خوب از حرف اضافه پرهیز میکند. شعر خوب را نمیتوان تجزیه و ترکیب کرد. شعر خوب از مبهمات است. شعر خوب ماضی نقلی است که اگر چه در گذشتههای دور انجام گرفته باشد، ولی اثر و نتیجه آن تا زمان حال و آینده هم باقی است.
سرودن، فعلی است که حتی بزرگترین شاعران هم نمیتوانند با قاطعیت آن را در صیغه مستقبل صرف کنند و بگویند: من فردا یا پس فردا شعری خواهم سرود. شاعر هرچه تواناتر باشد در گفتن چنین جملهای ناتوانتر است؛ زیرا درست مانند آن است که کسی بگوید: من درست در ساعت ۳ و ۳۵ دقیقه شهریور ماه سال ۱۳۹۰ یک لبخند با دو زاویه ۴۵ درجه خواهم زد! شعر فعلی است که در تعریف آن باید از وجه التزامی همراه با چندین قید تردید و حتی یک گزارش خوب استفاده کرد. به زبان دیگر نوشتن، جز افعال بی قاعده است. اگرچه افعال بی قاعده هم بالاخره برای خودشان قواعدی دارند، ولی در مجموع هیچ گاه نمیتوان گفت که قواعد، شعرها را میآفرینند بلکه در اصل شعرها قواعد را میآفرینند و بالاخره باید گفت: برای کسی که نوشتن در زندگی او یک استثناست حتماً رعایت قاعده ضروری است. ولی برای کسی که نوشتن، قاعده زندگی اوست اندیشیدن به هیچ قاعدهای جز زندگی ضروری نیست."
سهشنبه؛ پایتخت جهان
امینپور در دانشگاه تهران، ادبیات تدریس میکرد و شخصیتی دانشگاهی است. نقشی که این شاعر در جایگاه معلمی ایفا کرده نیز قابل تأمل است. امینپور از حضور عشق در کنار علم سخن میگفت و بر همین اساس میتوان انتقاداتی از او نسبت به فضای خشک و بیروح محیطهای علمی و دانشگاهی یافت. در این خصوص گفته است: " اعجاز ما همین است / ما عشق را به مدرسه بردیم". درباره کلاسهای امینپور گفتهاند که اتلاف وقت، دیر آمدن و زود رفتن، سخن گفتن از فضائل خود، سفرها، تحسینها و تقدیرها، اظهار نظر درباره سایر اساتید و زیر سوال بردن شخصیتهای ادبی به هیچ وجه در کلاس او راه نداشت.
درست است که او در جایگاه استادی به خوبی ظاهر شد و شاگردانی را پرورش داد، اما شاید مهمترین ویژگی زندگی دانشگاهی این شاعر پرورش یافتن او نزد اساتیدی چون محمدرضا شفیعی کدکنی و مظاهر مصفا باشد. شفیعی کدکنی استاد راهنمای رساله دکتری امینپور بوده است و نزد او جایگاه والایی داشته است. این شاعر ارادت خود به کلاسهای کدکنی که در روزهای سهشنبه برگزار میشد را اینگونه ابراز میکند:
بهترین لحظهها
روزها
سالها را
با تمام جوانی
روی این پلههای بلند و قدیمی
زیر پا میگذارم
بین بیداری و خواب
رو به روی تو در لحظهی بی کران مینشینم…
راستی باز هم میتوانم
بار دیگر از این پلهها
خسته
بالا بیایم
تا تو را لحظهای بی تعارف
روی آن صندلیهای چوبی
با همان خندهی بی تکلف ببینم؟
بهترین لحظه لحظهها
لحظههایی که در حلقهی کوچک ما
قصه از هر که و هر کجای زمین و زمان بود
قصهی عاشقان بود
راستی روزهای سه شنبه
پایتخت جهان بود!
از طرفی شاگردان این شاعر در خصوص علاقه مظاهر مصفا به امینپور خاطراتی نقل کردهاند. یکی از آنها خاطرهای از ورود ناگهانی استاد مصفا به کلاس امینپور و خواندن شعری است که برای او سروده بود. پس از اتمام این شعر خوانی چشمان همه دانشجویان اشکبار میشود و امینپور به استاد میگوید: " از خجالت آب شدم."
امینپور؛ متعهدی طنزپرداز
طنزپردازی را میتوان یکی از انواع ادبی متعهد دانست. پژوهشگران طنز را به دشنهای تشبیه کردهاند که زخم را شکافته و چرکها را از آن بیرون میکشد. این تشبیه از این رو است که شاعران، نویسندگان و روشنفکران از این ابزار برای بزرگنمایی و یا کوچک کردن وقایع، آسیبها، مسائل و مشکلات اجتماعی و اقتصادی و غیره استفاده کرده و مخاطبان را به تفکر درباره این امور وامی دارند، تا به این شکل نابهنجاریها را به رخ کشیده و در جهت اصلاح آنها قدمی برداشته باشند.
قیصر امینپور از جمله شاعرانی است که شعر خود را به خدمت اجتماع درآورد. در واقع به شکلی هنرمندانه به واکاوی مسائل اجتماعی میپرداخت و آنها را در شعر خود نمایان میکرد. به همین دلیل ناگزیر از زبان طنز در شعر خود کمک گرفت. البته باید توجه داشت که در ادبیات معاصر گویی طنز اخلاقیتر میشود و به همین دلیل هزل، هجو و فکاهی کمتری در آن دیده میشود.
یکی از ویژگیهای طنز امینپور این است که به دلیل غلبه انتقاد در اشعار او، در نگاه نخست نمیتوان طنز آن را تشخیص داد. به همین دلیل است که این رویکرد او در شعر آنگونه که باید مد نظر قرار نگرفته است. برای نمونه در مجموعه " گلها همه آفتاب گردانند" گفته است:
هر دم دردی از پی دردی ای سال! / با این تن ناتوان چه کردی ای سال؟
رفتی و گذشتن تو یک سال گذشت / صد سال سیاه برنگردی ای سال!
قیصر امینپور شاعری دردمند و اندیشمند بود که علاوه بر بیان زیبایی، عشق و نیکی رسالت خود را در جایگاه یک انسان به خوبی ایفا کرد، این امر را میتوان از حضور او در کنار رزمندگان و استفاده از علم و هنر خود برای آرامش بخشی به آنها و تلاش او برای بیان نابسامانیهای اجتماعی برداشت کرد. این شاعر به دلیل تصادفی که در سال ۱۳۷۸ برای او رخ داد به بیماریهای مختلفی دچار شد، چندین عمل جراحی را پشت سر گذاشت و سرانجام در هشتم آبان ماه سال ۱۳۸۶ بدرود حیات گفت.
نظر شما