به گزارش خبرگزاری ایمنا، داریوش سجادی روزنامه نگار و تحلیل گر سیاسی و فعال سیاسی اصلاح طلب مقیم آمریکا دیروز یکشنبه 30 مهرماه در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان حضور یافت و پس از ایراد سخنرانی در رابطه با ساختار سیاسی ایالت متحده آمریکا و نوع تعامل این هرم قدرت با نظام بین الملل ، به پرسشهای دانشجویان این دانشگاه پاسخ گفت. که بخش هایی از آن را در زیر می خوانید.
سجادی در ابتدای سخنانش با اشاره به اینکه در گذشته دبیر سیاسی شبکه «هما» در ایالات متحده آمریکا بوده است گفت: «می توان در آمریکا بود و ضد نظام نبود». وی در ادامه افزود: ایالت متحده آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم که به صورت تمام قد وارد نظام بین الملل شد، یک رویکرد مشترک و واحدی را در دستور کارش برای برخورد با نظام هایی که قدرت و نفوذ آمریکارا به چالش می کشیدند، قرار داد و زمانی که شوروی به عنوان قطب جهان کمونیسم بود، ایالات متحده آمریکا با رویکرد فرسایش اقتصادی با شوروی برخورد کرد و این خلاء را به وجود آورد تا شوروی عملا نتواند زیرساخت های اقتصادی خود را در معیشت شهروندی تامین کند و اوج این عملکرد در زمان ریاست جمهوری ریگان بود. متاسفانه در ایران کرسی آمریکا شناسی وجود ندارد و عمده تحلیل ها از آمریکا بر خاسته از ظن و گمان است.
هرم قدرت سیاسی آمریکا تقسیم شده بین دو جناح کبوتر ها و بازها است(جمهوری خواه و دموکرات ها ) و جناح باز ها به دلیل اینکه رویکردی سخت و خشن دارند به این نام نامگذاری شده اند و عمدتا سیاست مداران این جناح رویکردی جنگ طلبانه دارند. ریچارد نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا می گوید« در آمریکا پول همه چیز نیست، تنها چیز است، به عبارت دیگر اگر پول داری همه چیز داری»
همه سیاست مداران آمریکا اعم از جمهوری خواه و دموکرات، از طریق تهدید های نظامی و اقتصادی ایران را در بحران قرار دادند و آمریکا طی 38 سال گذشته صرف نظر از رؤسای جمهوری خواه و یا دموکرات همواره کوشیدند با تهدید های نظامی و تحریم های اقتصادی، ایران را در بحران معیشت قرار دهند تا بتوانند در بلند مدت با همان بحران انگیزشی نیروهای انقلاب را تحلیل کنند.
جناح کبوتر های آمریکا با رهبری اوباما وابسته به جناحی بودند که مایل بودند جمهوری اسلامی را در زمین دیپلماسی به زمین بزنند و به همین دلیل اوباما به راهکارهایی همچون گفتن پیام نوروزی به مردم ایران روی آورد و خواست که با گفت و گو مسائل را حل کند و چنین رویکردی به این معنا نبود که تیم اوباما خواب نما شده اند بلکه دموکرات ها به دنبال حل مسئله با زبان دیپلماتیک بودند. در زمانی که اوباما تلاش می کرد که بازی خود را از طریق مذاکره با ایران با تقویت جناح های (عملگرا)دنبال کند، فتنه 88 این بازی را به نفع رادیکال های کاخ سفید به هم زد؛ به ویژه در جریان ندا آقا سلطان.
رسانه های آمریکایی در فتنه 88 قانون طلایی خود را نقض کردند
یک قانون طلایی در روزنامه نگاری ایالات متحده آمریکا حاکم است که بر اساس آن هیچ رسانه ای حق ندارد در تولید خبر، خشونت را اشاعه دهد و سبب جریحه دار شدن افکار عمومی شود و بر همین اساس هم در 11 سپتامبر دو ساختمانی که در منهتن نیویورک فروریخت، هیچ کدام از شبکه های خبری امریکا یک قطره خون و حتی جنازه ای را هم نشان ندادند و فقط آوارها و برخورد هواپیما را با آن دو ساختمان نشان دادند. اما همین قانون در فتنه 88 کاملا نادیده گرفته شد و کشته شدن ندا اقا سلطان را با بهترین کیفیت تصویری در تمام شبکه های آمریکا نشان دادند و هدف این بود که از طریق این صحنه دلخراش بتوانند افکار عمومی را جریحه دار کنند تا جناح کبوترها را زمین گیر کنند.
فتنه 88 به دلیل در اختیار قرار دادن بهترین محفل در اختیار غربی ها، فراهم آوردن اجماع جهانی علیه ایران و اعمال تحریم ها به اتفاق آرا در شورای امنیت، بیشترین نقش را در تحریم های اقتصادی فلج کننده علیه کشورمان داشت و همچنین هدف از تزریق فلاکت و بحران معیشت این بود که بتوانند در انتخابات سال 92 بستری را برای ظهور یک منجی برای ارتباط برقرار کردن یک جناح فراهم آورند و این منجی کسی نبود جز آقای هاشمی رفسنجانی .در واقع امریکا در ابتدای انقلاب اسلامی اهتمام خود را بر این قرارداده بود که با یک جناح در ایران ارتباط برقرار کند و این هدف توسط جناح عملگرایی که بر اساس مصلحت پیش می روند دنبال می شد و عملگرا های ایرانی همواره چهره های مورد اعتماد غربی ها بودند که اوج آن در قضیه مک فارلین مشهود بود. در سفر مخفیانه مک فارلین، وی با حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی دیدار داشت و به دنبال این بود که موازنه سیاسی را به نفع عمل گراها و برعلیه نیروهای انقلابی به هم بزنند و خوشبختانه با ورود امام نیمه تمام ماند.
اتهام اصلی ایران برای کاخ سفید به چالش کشیدن هژمونی آمریکا است
در سالهای اخیر نیز امریکاییها دغدغه سانتریفیوژ هسته ای و پالایشگاه های اراک را نداشتند و مسائل موشکی مسئله آنها نیست، اولویت و اتهام اصلی جمهوری اسلامی برای کاخ سفید این بود که در سال 57 که یک عالم روحانی به اتکای یک ملت، قابل اعتماد ترین متحد آمریکا را به زیر کشید و حکومتی را جایگزین کرد که تمام هژمونی آمریکارا به چالش و اقتدار کدخدا منشانه آمریکارا به رسمیت نمی شناخت. حال اگر این ایران با این الگوی حکومتی ادامه داشته باشد برای نظام بین المللی که کدخدا سالارانه تعریف شده است، بد آموزی دارد.
این حکومت خوشبختانه نه تنها بعد از 38 سال تضعیف نشده بلکه دیدند کل خاورمیانه به همت سردار قاسم سلیمانی ورهبری حاذقانه آیت الله خامنه ای از لبنان تا دمشق و ایران و افغانستان زیر نگین رهبری ایشان مدیریت می شود و به گفته آمریکایی ها ایران مثال اژدهایی است که سرش در ایران، دمش در لبنان و کمرش در دمشق است. آمریکا دقیقا روی حوزه های صلاحیت رهبری دست گذاشته است و دغدغه آن ولایت فقیه و ساختار های حاکمی است که اقتدار امریکارا به چالش کشیده است و هدفش کنار زدن نیروهای انقلابی است.
دیپلماسی که متاسفانه دولت تدبیر و امید اتخاذ کرده بسیار خوشبینانه بود و جای تعجب دارد که اقای ظریف برخلاف اینکه در آمریکا زندگی کرده بود ، نگاه واقع بینانه ای نداشت. همانگونه که یک استراتژیست معروف غربی می گوید «سیاست ادامه جنگ است و جنگ ادامه سیاست» در واقع حرف اصلی را درعرصه سیاسی تفنگ در پشت صحنه می زند و و اگر این درایت و حمیت سرداران سپاه و ارتش در منطقه نبود، اقای ظریف نمی توانست در وین و ژنو مذاکره کند.
نظر شما