به گزارش گروه جامعه خبرگزاری ایمنا، چند سالی است که شمار ازدواجهای معکوس را بیشتر از گذشته میبینیم گذشتهای که همیشه پدربزرگها و پدران از همسرانشان بزرگتر بودند و حتی کوچک بودن ۱۰ تا ۲۰ ساله دختر چندان مهم نبود اما امروزه شاهد پسرانی هستیم که مایلند با دختران و زنان بزرگتر از خود ازدواج کنند.
گاهی فاصله سنی این ازدواجها به ده تا پانزده سال هم میرسد. ازدواجهایی که یا از سر علاقه یا از سر نیاز مادی و معنوی شکل میگیرد اما بسیاری از جامعهشناسان معتقدند در یک جامعه صنعتی یا رو به صنعتی شدن و پویا، معیارها نیز در حال تغییر و دگرگونی است. در جامعهای که زنان دست به فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی، هنری و حتی مطالعاتی و سیاسی میزنند، از نظر تحصیلات ارتقاء پیدا میکنند و جایگاهها، موقعیتهایی برتر و یا همسان مردان به دست میآورند ممکن است مقوله سن در ازدواج آنان نیز دچار تغییر شود.
در جامعه امروز، بسیار دیده شده زنانی که از همسران خود بزرگتر هستند، با این حساب میتوان گفت که نظریه همسرگزینی با توجه به شرایط خاص هر جامعه میتواند تغییر یابد و در نهایت موجب طرح این پرسش میشود که آیا بزرگتر بودن زنان از شوهرانشان موجب بروز مشکلاتی میشود؟
آمارها چه میگوید؟
طبق آمارهایی که سازمان ثبت احوال در سالهای اخیر منتشر کرده، بیش از ۱۰ درصد ازدواجها در سال های اخیر مربوط به زوجهایی است که داماد نسبت به عروس، سن کمتری داشته است.
بر اساس آمارهای موجود در سال ۱۳۹۱، از کل ۲۲۴ هزار و ۵۲ ازدواج صورت گرفته، ۲۴ هزار و ۹۶۷ پسر با دخترانی که یک تا ۲۰ سال از خودشان بزرگتر بودهاند، ازدواج کردند که در این میان، ۸ هزار و ۳۹۹ ازدواج اختلاف سنی یک سال، و ۱۸۱ ازدواج، اختلاف سنی ۲۰ سال را به خود اختصاص دادهاند.
در آمارهای سال ۹۵ هم ۱۲ هزار و ۹۴۲ مورد ازدواج مردان ۲۰ تا ۲۴ با زنان بزرگتر از خود گزارش شده است که این رقم در مقایسه با سال گذشته ۳۶ درصد کاهش را نشان میدهد که البته با توجه به عدم دسترسی به آمارهای ماهیانه سال ۹۴، قطعیت این میزان کاهش، مشخص نیست و ممکن است با تغییراتی همراه باشد. با احتساب این شرایط ۱۵ هزار و ۵۲۲ مورد ازدواج با زنان دارای سنین بالای ۳۰ سال در سال گذشته گزارش شده است.
در ازدواجهایی که در آن مردان از لحاظ سنی کوچکتر از زنان بودهاند، بیشترین آمار مربوط به مردانی است که دارای یکسال اختلاف سنی بودهاند که حدود ۳.۲۷ درصد یا به عبارتی ۱۷ هزار و ۵۴۷ مورد را شامل میشود و ۳۵ مورد نیز مربوط به ازدواجهایی بوده است که مردان ۲۲ سال کوچکتر از زنان بودهاند.
پرشدن خلاءهای کودکی و احساسات نوجوانی
دکتر امانالله قراییمقدم جامعهشناس در مورد این ازدواجها میگوید: بررسیهایی که از سال ۱۳۵۶ انجام شده حاکی از آن است که اینگونه ازدواجها سرانجام درستی نداشته و طلاق در بین این زوجها بیشتر است.
او میافزاید: اینگونه ازدواجها در گذشته کمتر از چند سال اخیر بوده و عوامل مختلفی بر افزایش این ازدواجها دخیل است. مثلا در اکثر این وصلتها برای پسر مزایای مادی دختر مانند میزان درآمد، داشتن خانه، ماشین بیشتر از سایر مزیتهاست.
به گفته این جامعهشناس حتی در برخی موارد دیده شده که پسرها به دلیل ادامه تحصیل تن به چنین ازدواجی دادهاند و با رسیدن به تحصیلات عالیه یا به اصطلاح هدف، سرناسازگاری گذاشته و در آخر این ازدواج به طلاق منجر شده است.
وی در ادامه میگوید: ازدواج پسران کوچکتر از دختران با سنتها و ارزشهای فرهنگی ما سازگاری نداشته و با آن منافات دارد. تاثیری که خانوادهها، بستگان و دوستان بر روح و روان پسری که قصد ازدواج با دختر بزرگتر از خود را دارد میگذارند بسیار زیاد است. اطرافیان اغلب بهدنبال منصرف کردن پسر یا دختر از این ازدواج هستند.
این جامعه شناس در توضیح دلایل گسترش ازدواج پسران با دختران بزرگتر از خودشان میگوید: اینگونه ازدواجها برای پسرها بیشتر کمبودهای دوران کودکی است که با دارایی و ثروت دختر پر خواهد شد. پس از پر شدن خلأهای کودکی یا نوجوانی احساسات کنار رفته و عقل جای آن را گرفته عاقبت ازدواج مشخص میشود. مسائل اقتصادی در ذهن پسران و ترس از آینده در فکر دختران برای تن دادن به چنین ازدواجی مهمترین نقش را ایفا میکند.
قراییمقدم در تحلیل وضعیت طلاق این زوجها میگوید: قطعا همه ازدواجهایی که دختر بزرگتر از پسر است به طلاق نمیانجامد و در مواردی ازدواج موفق هم دیده شده است چرا که شکلگیری یک طلاق حدود ۱۷-۱۸ عامل مانند اختلاف فرهنگی، درک متقابل، ناتوانی جنسی مردان، اعتیاد، شغل دخالت دارد که یکی از این عوامل میتواند اختلاف سنی باشد.
نگاه زوجین به این ازدواجها چگونه است؟
مینا یکی از زنانی که سن بیشتری از همسرش دارد درباره ازدواجش به خبرنگار ایمنا میگوید: من از همسرم ۱۰ سال بزرگتر بودم، ازدواج سختی داشتیم چرا که از اول خانوادهها با ازدواج ما مخالف بودند، چهار سال با همسرم زندگی کردم، اوایل حرف و حدیثها کم بود اما به مرور زمان مادرشوهرم زخم زبانهای زیادی به من میزد و این شروع دعواهای بزرگ ما بود، دو سال است که از او جدا شدهام همیشه به من میگفت من هنوز فرصت داشتم ازدواج کنم، چرا تمام فرصتهایم را از دست دادم، مادرم راست میگفت نباید برای ازدواج عجله میکردم.
وی در ادامه گفت: همسر سابقم رفتارها و حرکات بچهگانهای داشت و به هیچ وجه مسئولیتپذیر نبود و تمام مسئولیتها را خودم به عهده داشتم همیشه حس میکردم با یک پسربچه دبیرستانی روبرو هستم متاسفانه بسیار به خانواده خود وابسته بود و برای هیچ کاری در زندگی استقلال نداشت.
سیاوش ۳۲ ساله هم که به ظاهر اختلاف سنی چندانی با همسرش ندارد در این باره میگوید: سه سال از همسرم کوچکترم اما کاسه صبرم لبریز شده! دیگر کارد به استخوانم رسیده. حق ندارم حرفی بزنم. هیچ استقلالی ندارم در تمام کارها باید مورد بازخواست قرار بگیرم همسرم مرا قبول ندارد و فکر میکند من صلاحیت اداره یک زندگی را ندارم، مدام به من دستور میدهد دیگر تحمل رفتارهایش را ندارم!
۴ دلیل عمده ازدواج پسران با همسران بزرگتر
بیژن براتی روانشناس و مشاور خانواده به خبرنگار ایمنا گفت: یکی از ازدواجهایی که در آمارها دیده میشود ازدواج پسران با زنان مسنتر از آنان است، از دید مشاوران بهترین تفاوت سنی در ازدواج درست ۲ تا ۶ سال است و پسران بهتر است از دختران بزرگتر باشند.
وی با اشاره به اینکه در سال های اخیر شاهد ازدواجهایی بودهایم که تفاوت سنی در آن بصورت معکوس بوده اظهار کرد: ازدواجهایی در حال انجام است که مردان کوچکتر از زنان هستند در حالیکه ما مشاوران و روانشناسان، ازدواجی را درست میدانیم که پسران بزرگتر از دختران باشند اما امروزه ازدواج دختران مسنتر با پسران کوچکتر انجام میشود که این در درازمدت مشکلات زیادی برای آنان ایجاد میکند.
براتی با تاکید بر اینکه دختران هرچه مسنتر باشند پختگی و درایت بیشتری در زندگی دارند و بیشترین مسئولیتها را به عهده میگیرند، افزود: این باعث میشود آنچه ما در ازدواج به دنبالش هستیم که تکیه کردن یک زن به مرد است تغییر کند و این در تعریف یک خانواده سالم معنا ندارد چرا که ما میگوییم مرد باید تکیهگاه زن باشد.
این مشاور در توضیح چرایی این موضوع ادامه داد: سن بلوغ عقلی و عاطفی دختران جلوتر از پسران است و این تفاوت سنی کمک میکند که پسر و دختری که با هم ازدواج میکنند تقریبا از نظر رشد عقلی، عاطفی و اجتماعی همردیف هم باشند و بتوانند زندگی خوبی را شروع کنند.
شرایط اقتصادی بهتر اولین دلیل این ازدواجهاست
براتی برای این نوع ازدواجها ۴ دلیل عمده را برشمرد که اولین مورد آن شرایط بد اقتصادی است، یعنی هر پسری که میخواهد با دختر کوچکتر ازدواج کند باید توانایی مالی و قوت اقتصادی داشته باشد که متاسفانه اکثر پسران این شرایط را ندارند و به همین دلیل بسیاری از پسران تن به ازدواج نمیدهند و سن ازدواج در حال افزایش است پس اولین دلیل این نوع ازدواج ها امنیت اقتصادی برای این مردان است.
این خانوادهدرمانگر تصریح کرد: زنان یا دخترانی که به این نوع ازدواجها تن میدهند معمولا دارای شغل، پسانداز و امکانات خوبی هستند و دستهای که مطلقه هستند نیز دارای ملک شخصی، خودرو و دیگر امکانات هستند، پسران این دختران یا زنان را نه به عنوان همسر بلکه بسته ای از تسهیلات میبینند و به خاطر تمام این موضوعات تفاوت سنی را نادیده میگیرند و این برای آنها نقاط جذاب این ازدواج خواهد بود که به این ازدواج بدون توجه به عواقبش تن دهند و این زنان یا دختران هم متمایل به این ازدواج هستند که با پسری جوانتر ازدواج کنند.
توقعات پایین دختران و زنان در سن بالا
این مشاور دلیل دوم این نوع ازدواجها را توقعات کمتر این زنان یا دختران عنوان میکند و میگوید: این پسران اگر به خواستگاری دختران کوچکتر بروند معمولا دختران توقعات بالایی در شروع ازدواج دارند و تامین این توقعات بالا برای پسران مشکل است اما دختران با سن بالا برای اینکه شرایط ازدواج را برای خود فراهم کنند توقع زیادی ندارند و در بسیاری موارد این دختران خود تمکن مالی دارند و بخاطر همین توقع چندانی از مرد آینده ندارند و این دلیل دیگر تمایل پسران به این نوع ازدواجهاست.
عدم مسئولیتپذیری پسران
براتی با تاکید بر اینکه متاسفانه با نسلی از پسران و مردانی روبرو هستیم که مسئولیتپذیری بسیار کمتری از پسران دهههای گذشته دارند، ادامه می دهد: پسران دهه ۵۰ یا ۶۰ بسیار مسئولیتپذیر بودند و با اینکه در سنین پایین ازدواج میکردند و در سن جوانی دارای چند فرزند بودند اما خانوادههای پرجمعیت را به خوبی اداره میکردند اما امروزه پسران حتی بالای 30 سال سن یا هنوز ازدواج نکردهاند یا وابستگی بسیاری به خانواده دارند و خانوادهها نمیتوانند هیچ مسئولیتی به این پسران واگذار کنند، با این ازدواجها هیچ مسئولیتی به دوش این نوع پسران نمیافتد چرا که با کسی ازذواج میکند که خودش روی پای خود ایستاده و مستقل و مسئولیتپذیر است و اینها تنها نقش یک همسر را برای آنها بازی میکنند و از مسئولیتهای زندگی خیالشان راحت است.
کنترلگری کمتر در انحرافات
این روانشناس خانواده همچنین میگوید: در این نوع ازدواجها چون خود زن سن بالاتری از مرد دارد آن مراقبت و کنترلگری در انحرافات وجود ندارد و پسران یا مردان خیالشان راحت است که آن کنترلگری که یک زن جوان نسبت به همسر جوانش دارد را اینها ندارند و این نوع زنان زیاد به این موضوعات اهمیت نمیدهند و پسران برای داشتن آزادی عمل و پرداختن به تفریحات گذشته خود به این ازدواجها متمایلاند.
براتی اضافه کرد: به طور کلی اگر از دید آسیبشناسی به این ازدواجها نگاه کنیم گرچه بسیاری از کارشناسان معتقدند که اگر این ازدواجها به درستی انجام شود و درک متقابل داشته باشند مشکلی پیش نمیآید اما مشاوران این مورد را به عنوان یک آسیب مهم در آینده نگاه میکنند.
برهم خوردن الگوی طبیعی ازدواج
هر چه سن بالاتر میرود توانایی، نیازهای جنسی و عاطفی افراد تغییر میکند و در سالهای بعد قطعا تفاوت انتظارات توانمندیهای جنسی، عاطفی و روحی را خواهیم داشت چون یکی از زوجین در دوره جوانی و دیگری در دوره میانسالی یا حتی کهنسالی است و این دوره، دوره افول زیبایی و توانمندیهای اوست و این مسائل قطعا مشکلساز خواهد بود.
از طرف دیگر از نظر بارداری و سن مناسب برای آن میتوان گفت فرزندان آینده اینها هم با مشکلات ژنتیکی و بیماریها روبرو هستند و از طرف دیگر این نوع ازدواجها الگوی ازدواج طبیعی خانواده که در آن نقش مرد به عنوان هرم قدرت مطرح است بر هم میخورد و تغییر الگوی خانواده را به دنبال دارد.
این تغییر الگوها، تغییرات نقشی را هم ایجاد می کند و در این خانوادهها پسران نمیتوانند مردان قوی و خوبی باشند و در آینده با مردانی روبرو خواهیم بود که نقش کامل و جامعی ندارند و این موضوع برای فرزندان آنها هم مشکلساز است.
نظر شما